حتما برای شما هم پیش آمده است واژه های کهتران و مهتران را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمات را مرور میکنیم (کهتران و مهتران یعنی چه ? ).

معنی کهتر

کهتران جمع کهتر می‌باشد در لغتنامه ها معنای حالت مفرد (کهتر) آورده شده است که میتوان حالت جمع آن را برای کهتران در نظر گرفت.

مترادف و معادل واژه کهتر:

  • کوچکتر
  • خردسال تر
  • ( اسم ) درختی است از تیره ساپنداسه و از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که در بلوچستان و اطراف خاش روید هلو کوهی
فرهنگ معین(کِ تَ ) (اِ) خردتر، خردسال تر
فرهنگ عمیدکوچک تر
اشتباه تایپی: ;ijv
کهتر به انگلیسی:inferior
younger
junior
minor
under
کهتر به عربی:اقل
معنی کهتر
معنی کهتران
معنی کهتران

معنی کهتر در لغتنامه دهخدا

کهتر [ ک ِ ت َ ] ( ص تفضیلی ) به معنی کوچکتر باشد، چه «که » به معنی کوچک و خرد باشد. کوچکتر و خردتر، اصغر. مقابل مهتر: پس شیرین را گفت او را برهنه کن تا همه اندام وی بنگرم. او را برهنه کرد، همه ٔاندام او درست بود مگر که گونه چپ او کهتر از آن ِ راست بود.

|| نویسنده و شاعر از خود چنین تعبیر کند. نظیر: کمترین، اقل، احقر.

|| فرودست زیردست، پست تر درشأن و مقام، ادنی در مکنت و منال.

|| خردسال تر، کم سن تر، کم سال تر.

کهتر [ ک ُ ت ُ ] ( اِ ) درختچه ای است در کارواندر نزدیک خاش و در ارتفاع 1400 گزی یافت شده است، هلو کوهی، درختی است از تیره ساپنداسه ها و از رده دولپه ایهای جداگلبرگ که در بلوچستان و اطراف خاش روید.

تو از بنده بندگان کهتری
به اندیشه دل مکن مهتری فردوسی

ور خواجه اعظم قدحی کهتر خواهد
حقا که میَش مه دهی و هم قدحش مه منوچهری

به جای شما آن کنم در جهان
که با کهتران کس نکرد از مهان فردوسی

همیشه حال چنین باد و روزگار چنین
امیر شاد و بدو شاد مهتر و کهتر فرخی

بنهادندشان قطارقطار
گُرُهی مهتر و صفی کهتر فرخی

مر مهترانشان را زنده کنی به گور
مر کهترانشان را مرده کشی به دار منوچهری

اگر پوزش نکو باشد ز کهتر
نکوتر باشد آمرزش ز مهتر ویس و رامین

اگر زلت نبودی کهتران را
عفو کردن نبودی مهتران را ویس و رامین

کهتری را که مهتری یابد
هم بدان چشم کهتری منگر خاقانی

مهتران چون خوان احسان افکنند
کهتران را هم نشست خود کنند خاقانی

مه و مشکند مهان کهتر چیست
که نه از مه ضو و نز مشک شم است خاقانی

مهتر یعنی چه ?

مترادف و معادل واژه مهتر:

  • بزرگ
  • کلانتر
  • پیشوا
  • رئیس
  • سرور
  • محتشم
  • نقیب
  • تیمارگر اسب
  • نگهبان اسب

لغتنامه معین:

(مِ تَ ) (ص تف) =

۱ – بزرگ، رییس، سرور

۲ – (اِ) خدمتکار ستور ج مهتران

فرهنگ عمید:

  • کسی که در طویله اسب ها را تیمار می کند
  • (صفت ) [قدیمی] بزرگ تر، کلان تر
  • (اسم، صفت ) [قدیمی] رئیس و سردار
تلفظ مهتر:/mehtar/
مهتر به انگلیسی:elder
senior
better
equerry
groom
horseman
hostler
liveryman
متضاد مهتر: کهتر
مهتر یعنی چه ?
معنی مهتران
معنی مهتران

معنی مهتر در لغتنامه دهخدا

مهتر [ م ِ ت َ ] ( ص تفضیلی ) بزرگتر، با مقام و منزلت و مرتبت برتر.

|| بزرگتر به سال، سالخورده تر.

اقرام: مهتر گردانیدن، تبن: مهتر جوانمرد و شریف، جاثلیق، مهتر ترسایان، جبل: مهتر قوم و دانشمند آنها، جثامة؛ مهتر حلیم، جحفل: مهتر جوانمرد، حجل: مهتر زنبوران عسل، خراطیم القوم: مهتران قوم، خضارم: مهتر بردبار.

مهترپرست: آنکه بزرگ و سرور قوم را می پرستد، فرمانبردار، مطیع.

– || خادم، خدمتگار مخصوص، مهتردل: آن که دل بزرگ دارد، آن که سعه صدر دارد، بزرگوار.

مهتر دبیر: دبیر بزرگ، مهتر عالم: مراد پیغمبر اسلام ( ص ) است : ابی بن کعب از مهتر عالم سؤال کرد که آفتاب چگونه خواهد شد.
مهترکردن: بزرگ کردن، سروری دادن، تسوید، مهترمنش: بزرگ منش، با منش بزرگان.

مهترنژاد: بزرگ نژاد، بزرگ زاده، آن که از نژاد بزرگان است، مهترزاده.

مهترزاده: بزرگ زاده، آن که از نژاد بزرگان است، اصیل: بوسهل حمدوی آن مهترزاده زیبا که پدرش خدمت کرده وزراء بزرگ را و امروز عزیزاً و مکرماً برجای است.

|| ( اِخ ) پیغمبر اسلام، در این صورت به طور اطلاق ( بدون قید ) استعمال کنند.

|| ( اِ مرکب ) حضرت: کبیسه از وقت مهتر آدم تا وقت مصطفی بودو در حجةالوداع حرام گشت || عنوان عیاران: مهتر نسیم، مهتر نعیم، مهتر لیث، مهتر محمود، مهتر برق.
– مثل مهتر نسیم عیار: شیرین کار، نازک کار، جلد، چالاک.
|| متصدی امور داخلی دستگاهی.
– مهتر رخت: پیش خدمتی که رخت می پوشاند و پیش خدمتی که رخت سفر به وی سپرده شده، پیش خدمتی که رخت پوشاند.
– مهتر سرای: رئیس غلامان سرای، رئیس و متصدی امور سرای : شکر خادم مهتر سرای را بخواند [ مهتر سرای ] گفت: زندگانی خداوند دراز باد دریغ باشد این چنین روئی زیر خاک کردن.
|| رئیس خواجگان شاه در عصر صفویه || خدمتگار ستور، در عرف بر سائس و چاروا اطلاق کنند و بدین معنی مهتر اسب هم مستعمل است، آنکه تیمار اسبان کند در طویله، ناظور، ناظوره، نگهبان، نگاهبان، مرحوم دهخدا در یادداشتی نوشته است: مهتر در تداول امروزی به معنی ستوربان از بیت ذیل برمی آید که در قدیم مهترپرست بوده و سپس به تخفیف مهتر شده است.

|| جاروب کش و نوکری که برمی دارد خاکروبه و جز آن را.

واژه مهتر در اشعار فارسی

مهتر بودخزانه زر تو از خزر
بهتر بود قمطره عود تو از قمار منوچهری

بیامد یکی مرد مهترپرست
بفرمود تا اسب اورا ببست فردوسی

که ارجاسب را بود مهتر پسر
به خورشید تابان برآورده سر فردوسی

امیر عادل داناترین خداوند است
بزرگوارترین مهتر و مهین سالار فرخی

چو شاه تو بردر مرا کهترند
تو را کمترین چاکران مهترند فردوسی


به کهتردهم یا به مهتر پسر
که باشد به شاهی سزاوارتر فردوسی

برادر تو دانی که کهتر بود
فزون تر بر او مهر مهتر بود فردوسی

یکی پیشرو بود مهتر ز پیل
به سر بر سرون داشت همرنگ نیل فردوسی

همه مهتران خواندند آفرین
بر آن پرهنر شهریار زمین فردوسی

مطالب پیشنهادی

معنی کهتران و مهتران

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.7 تعداد آرا: 699

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir