حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « مسموع » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( مسموع یعنی چه ?).

معنی مسموع
معنی مسموع

معنی مسموع

مترادف و معادل واژه مسموع:

  • شنیده
  • شنیده شده
  • شنیدنی
  • قابل شنیدن
آوا: /masmu~/
نقش: صفت
اشتباه تایپی: lsl,u
مسموع به انگلیسی:audible
valid
heard
[fig] justifiable
معنی مسموع
مسموع در لغتنامه معین ?

(مَ ) [ ع ] (اِمف) شنیده شده، برآورده شده.

معنی مسموع در فرهنگ عمید ?

شنیده، شنیده شده.

معنی مسموع در لغتنامه دهخدا

مسموع [ م َ ] ( ع ص ) شنیده شده، شنوده، شنیده:

به گوشم قوت مسموع و سامع
بسازد نغمه بربط شنیدن ( منسوب به ناصرخسرو )

– از قرار مسموع: بطوریکه شنیده شده.
|| قابل استماع، سزاوار شنیدن وگوش دادن و برآوردن، قابل قبول و پذیرفتن: آنگاه انابت مفید نباشد نه راه بازگشتنی مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع.
– مسموع القول: مسموع الکلمه، که قولش قابل قبول و پذیرفتن است.
– || که گفتارش مطاع است.
– مسموع الکلمه: مسموع القول.

معنای سمع در لغتنامه دهخدا

سمع [ س َ ] ( ع مص ) شنیدن || ( اِ ) شنوایی، برای مفرد و جمع یکسان است، و گاه به اَسماع و اَسمُع و اسامع جمعبسته شود:

گفتم که نفس حسیه را پنج حاسه چیست
گفتا که لمس و ذوق و شم و سمع با بصر (ناصرخسرو)

امیر منوچهر مثالرا سمع و طاعت مقابل داشت.

سمعها پر سماع وادی است
کز سر زخمه شکر افشانده ست (خاقانی)

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم (سعدی)

|| ( مص ) پذیرفتن و اطاعت کردن :

پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که بسمع رضا شنید (حافظ)

|| ( اِ ) آنچه در گوش زند و شنیده شود || ذکر که شنیده شود || گوش:

همی گفت گریان بر احوال طی
بسمع رسول آمد آواز وی (سعدی)


سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت جوینده ز نایافتن خیر امان را (ناصرخسرو)

نه سمع دارد در رزم دشمنت نه بصر
به وقت تافتن از عزم تو خبر دارد (مسعودسعد)

در این شهریاری بسمعم رسید
که بازارگانی غلامی خرید (سعدی)

سمع [ س ُم ْ م َ ] ( ع ص ) سبک و غول را بدان وصف کنند.

واژه سمع [ س ِ ] ( ع اِ ) بچه گرگ از کفتار || بچه گرگ مطلق || ذکر نیکو، نام نیکو، یقال : ذهب سمعه فی الناس: رفت ذکر خیر او میان مردم || آنچه در گوش زند و شنیده شود || ذکر شنیده شده.

معنی سمعک در لغتنامه دهخدا

سمعک [ س َ ع َ ] ( اِ مصغر ) آلتی که گران گوشان در گوش نهند شنیدن را،آلتی که برای شنیدن آوازها در گوش سنگین متداول است، آلتی که کسانی که گوششان سنگین است در گوش گذارند تا اصوات را بهتر بشنوند.

مطالب پیشنهادی

مسموع یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.7 تعداد آرا: 444

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir