غزل شماره 228 دیوان حافظ
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
عقلم از خانه به دررفت و گر می این است
دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود
صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
تعبیر فال شما :
با خیالبافی و حسرت کشیدن کاری از پیش نمی بری و به هیچ مقام و منزلتی هم نمی رسی. این طوری به جای عقل، جهالت به سراغت می آید و ایمانت هم کم می شود. عمر عزیز خود را به بطالت صرف کرده ای بدون اینکه به نتیجه ای برسی. به واقعیات بپرداز و رویاها را فراموش کن.