خانه » غزل شماره 237 دیوان حافظ : نفس برآمد و کام از تو بر نمی آید

فال حافظ

غزل شماره 237 دیوان حافظ : نفس برآمد و کام از تو بر نمی آید

فال حافظ آنلاین


3.7
(14)

غزل شماره 237 دیوان حافظ

نفس برآمد و کام از تو بر نمی آید
فغان که بخت من از خواب در نمی آید

صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش
که آب زندگیم در نظر نمی آید

قد بلند تو را تا به بر نمی گیرم
درخت کام و مرادم به بر نمی آید

مگر به روی دلارای یار ما ور نی
به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید

مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غریب بلاکش خبر نمی آید

ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
ولی چه سود یکی کارگر نمی آید

بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی به بخت من امشب سحر نمی آید

در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
بلای زلف سیاهت به سر نمی آید

ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس
کنون ز حلقه زلفت به در نمی آید


تعبیر فال شما :

بسیار بی قرار و بی تاب شده ای و همه چیز را از دست رفته می بینی . رسیدن به کام و مراد را محال می دانی. دعا هم می کنی ولی نتیجه نگرفته ای مطمئن باش آنقدر عمر می کنی که به تمام آرزوهایت برسی. دل از خدا جدا نکن و امیدوار باش که در آینده ای نزدیک به مراد خود خواهی رسید.


به این فال امتیاز بدید

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین 3.7 / 5. تعداد آرا : 14

هنوز کسی رای نداده...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.