غزل شماره 372 دیوان حافظ
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تو
مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز
طغرانویس ابروی مشکین مثال تو
در چین زلفش ای دل مسکین چگونه ای
کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی
ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود
کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو
تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان
کو مژده ای ز مقدم عید وصال تو
این نقطه سیاه که آمد مدار نور
عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو
در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم
شرح نیازمندی خود یا ملال تو
حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست
سودای کج مپز که نباشد مجال تو
تعبیر فال شما :
از زمانی که به دنیا آمدید تا آخر عمر خویش روی بدی را نخواهید دید. چهره و طینت زیبایتان ورد زبانهاست پس چرا غمگین شده اید و اینقدر آشفته حالید. دست از قهر و کینه بردارید که فالتان بسیار فرخنده است. پیشقدم شوید، مژده ای به شما می دهند و حق وفا را به جا آورید.