غزل شماره 403 دیوان حافظ
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
جایی که تخت و مسند جم می رود به باد
گر غم خوریم خوش نبود به که می خوریم
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست
با خاک آستانه این در به سر بریم
تعبیر فال شما :
حاجتی دارید و این حاجت شما مادی نیست بلکه معنوی می باشد. با خودتان شرط کرده اید دیگر غم مادیات را نخورید هر چند که می دانید مال و ثروت لازمه ی زندگیتان می باشد اما دست تقدیر آینده ای روشن برایتان رقم زده علاوه بر اینکه به نیت خودتان می رسید از مال و ثروت و مقام هم بهره مند می شوید.