احمد بن هلال عبرتائی
احمد بن هلال، اهل روستای بزرگی از منطقه «نهروان» بود که میان واسط و بغداد قرار دارد.
گفته شده است: وی از یاران حضرت هادی علیه السلام یا عسکری علیه السلام بود. به غلو مشهور و مورد لعن و نفرین ابدی است. نخست از افراد مورد اطمینان حضرت عسکری علیه السلام و از اصحاب خاصّ و روایت کننده از امامان معصوم علیهم السلام بود.
54 مرتبه به زیارت خانه خدا رفت که بیست مرتبه آن با پای پیاده بود. امّا دچار انحراف و ارتجاع شد؛ به گونه ای که حضرت عسکری علیه السلام او را بسیار نکوهش کرد و در موردش فرمود:
«از این صوفی ریا کار و بازیگر پروا کنید.»
(محمد بن عمر کشی، رجال کشی، ص 535.)
برخی نیز این جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدی علیه السلام دانسته اند که در هر حال نشانگر پلیدی و گمراهی این مرد است. او تا زمان نیابت جناب محمد بن عثمان زیست و با سماجت بسیار، سفارت آن جناب را انکار کرد.
توقیع مبارکی از جانب حضرت مهدی علیه السلام در مورد لعن و نفرین بر او و لزوم اظهار بیزاری از کارهایش صدور یافته است.
(ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 353.)
بیشتر کتاب های رجالی، او را ملقب به «عَبَرْتایی» می دانند.
(رجال ابن داوود؛ ص 425؛ رجال طوسی، ص 384؛ رجال علامه، ص 202.)
شیخ طوسی رحمه الله در «کتاب الغیبه» وی را «کرخی» نامگذاری کرده و «بغدادی» نیز درباره او گفته شده است.
(نجاشی، رجال، ح 1، ص 218؛ کتاب الغیبه، ص 399، ح 374.)
از تاریخ فهمیده می شود که احمد بن هلال تا آخر سفارت و نیابت نایب نخست منحرف نشده بود؛ لکن به مجرد وفات عثمان بن سعید در نایب دوم شک کرد و نیابت او را نپذیرفت!
(سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الصغری، ص 502.)
شیعیان هم پس از عزل، او را ملعون دانسته و از وی دوری جستند.
پس از مرگ وی توقیعی از طرف ولی عصر علیه السلام به دست حسین بن روح به شرح ذیل صادر شد:
«خداوند از فرزند هلال نگذرد که بدون اجازه و رضایت ما، در کار ما مداخله و تنها به میل خود عمل می کرد تا آنکه پروردگار، با نفرین ما زندگی اش را به انجام رساند. ما در زمان حیاتش نیز انحرافش را به خواص شیعیان خود اعلام کردیم.
این را به هر کس که درباره او می پرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از
ما نقل می کنند، تردید کند؛ زیرا می دانند ما اسرار خود را با آنان می گوییم.»
آن حضرت در توقیعی دیگر فرمود:
«ابن هلال ایمان خود را پایدار نداشت و با آنکه مدت طولانی خدمت کرد، به دست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد.»
(ر.ک: رجال الکشی، ص 535؛ کتاب الغیبه، ص 353.)