پروفایل شهادت امام حسن عسکری ع
عکس پروفایل شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در این صفحه برای شما عزیزان قرار داده شده است و بصورت مستمر تصاویر جدید اضافه می شود . ( عکس پروفایل شهادت امام حسن عسکری ع )
عکس پروفایل شهادت امام حسن عسکری ع
شعر شهادت امام حسن عسکری ع
شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی
ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی
مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟
چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی
چه کرده تب؟ که چنین گونه لکنت افتاده
میان طرز بیان تو یا اباالمهدی
شبیه مادرت افتادهای تو در بستر
شکسته دل ز فغان تو یا اباالمهدی
زحال زار شما میوهی دلت آقا
نشسته دل نگران تو یا اباالمهدی
بیا و محض رضای خدا تو ناله نکن
هر آنچه رفته امان تو یا اباالمهدی
خبر ز. وضع بد و ناگوارتان دارد
کبود گشته لبان تو یا اباالمهدی
هوای چشم ملک گشته ابر بارانی
برای قد کمان تو یا اباالمهدی
گرفته رنگ عزا نقطه نقطهی دنیا
زآه و سوز نهان تو یا اباالمهدی
فقط نه زهر ستم پاره کرد، جگر از تو
بریده شد شریان تو یا اباالمهدی
نوای تشنه لب کربلا بلند میشد
زکام خشک و زبان تو یا اباالمهدی
همیشه پر زند آقا به سامرا به حرم
قلوب سوته دلان تو یااباالمهدی
«رضا آهی»
شهادت امام حسن عسکری ع
ای آفتاب، سایه نشین جمال تو
ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو
ای نیستی خلق دو عالم، زوال تو
ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو
ماییم در حریم تو، داریم چشم لطف
از دامن کریم تو داریم چشم لطف
اینجا مقربان، صُلحا صف کشیده اند
پیغمبران حق، شهدا، صف کشیده اند
آقا ببین چقدر گدا صف کشیده اند
در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیده اند
تا که شوند جزو گدایان حضرتت
روزی خورند از نمک و نان حضرتت
ای سامرات، گلشن زیبای اهل بیت
گلدسته ات، بهشت دِلارای اهل بیت
دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت
از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت
امشب که ما به روضهی تو مشتری شدیم
مشغول ذکر یاحسن العسگری شدیم
کعبه در این دیار به دورت طواف کرد
پای همین مزار به دورت طواف کرد
روزی هزار بار به دورت طواف کرد
با قلب داغدار به دورت طواف کرد
ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ
حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ
ای آنکه چشم دهر برایت گریسته
در آسمان دو نهر برایت گریسته
جبرییل بحر بحر برایت گریسته
مسموم زهر، زهر برایت گریسته
آقای من، نلرز، به دور خودت نپیچ
بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ
آقا تو هم ز. سمِ جفا تشنه لب شدی
آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی
رفته دلت به کرببلا، تشنه لب شدی
در ظلّ آفتاب لبش تشنه مانده بود
بین دو نهر آب، لبش تشنه مانده بود
آقا بنوش آب گوارا، بگو حسین
بگذار سر به دامن مولا، بگو حسین
آسوده سیر کن به ثریّا، بگو حسین
مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین
او آمده است رخت عزا را به تن کند
آماده است تا به تن تو کفن کند
کرببلا، حسین، دریغا کفن نداشت
اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت
جز زخم و زخم و نیزه شکسته، به تن نداشت
«هذا قلیل»، پس به گمانم بدن نداشت
جسمی که پایمال سم اسبها شود
باید که سهم خاک شود، بوریا شود
«امیر عظیمی»