شاید شما هم در مورد نوشتن حد نصاب یا حد نساب دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( حد نصاب یا حد نساب ? )
املای صحیح این واژه « حد نصاب » میباشد ، و « حد نساب » املای اشتباه است .
فهرست مطالب
معنی حد نصاب
حد نصاب به معنی تعداد یا مقدار حداقلی برای انجام یک کار میباشد . همچنین حد نصاب را تعداد یا مقدار لازم برای عملی شدن یک موضوع میتوان تعریف کرد .
مثال برای پایدار بودن یک میز ، باید حداقل 3 عدد پایه وجود داشته باشد ، کمتر از 3 پایه دیگر پایداری وجود ندارد . ولی از 3 بیشتر تا بی نهایت پایه دیگر فرقی ندارد و پایداری وجود دارد .
در این مثال میتوان گفت حد نصاب تعداد پایه برای پایداری یک میز 3 عدد می باشد .
سایر معانی آورده شده در منابع برای عبارت « حد نصاب » :
- تعداد حداقل اعضاء یک گروه یا تیم
- حداقل امتیاز یا مقدار لازم برای احراز چیزی.
- حداقل مقدار یک محصول برای واجب شدن زکات
- حداقل تعداد شرکتکنندههای کلاس درس ، جلسه و…
توجه : عبارت « حد نصاب » با عبارت « حد و حساب » شباهت آوایی دارد و باید دقت شود این دو را بجای یکدیگر استفاده نکنیم .
تلفظ حد نصاب :
حد نصاب
کلمه : | حد نصاب |
اشتباه تایپی حد نصاب : | pn kwhf |
اشتباه تایپی حد نساب : | pn kshf |
حد نصاب به انگلیسی : | quorum peg record |
حد نصاب در جدول کلمات
حد نصاب ورزشی = رکورد
حد نصاب به انگلیسی
- quorum
- peg
- record
the minimum requirement in the number of something to meet a condition
نصاب در لغتنامه دهخدا
نصاب .[ ن ِ ] (ع اِ) آن قدر از مال که زکوة واجب گردد بر وی . (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). اصل مال چون بدان حد رسد که زکوة واجب شود. (السامی ). حدّی است از مال که واجب شود در آن زکاة چون دویست درهم یا بیست دینار. (مفاتیح ). عددی که زکوة در او واجب بود. (دستوراللغة) :
نصاب حسن در حد کمال است
زکاتم ده که مسکین و فقیرم .
حافظ.
|| نژادو اصل هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصل مردم . (مهذب الاسماء). اصل .
|| مرجع. (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). بازگشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
|| اول هر چیزی . (دستوراللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
|| جای غروب آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
|| دسته ٔ کارد. (منتهی الارب ) (دستوراللغة) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (دهار) (ناظم الاطباء). دسته ٔ کارد و شمشیر و نشکرده و درفش و جز آن . (مهذب الاسماء). ج ، نُصُب .
|| آلتی در شکم ماهی . (ناظم الاطباء).
|| در کتب فارسی اکثر به معنی مال ، زر، سرمایه . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
|| رتبه و جاه و لیاقت .
|| بخت . طالع. (ناظم الاطباء).
|| نصیب .بهره :
سائل و زائر از مواهب او
سال و ماهند با نصیب ونصاب .سوزنی .
هست صاحبقران اهل هنر
وز همه فضل با نصیب و نصاب .سوزنی .
خواجه صاحب خراج کون و مرا
از زکاتش نصاب دیدستند.خاقانی .
|| مقدار معین از هر چیز :
یک نصاب نقره هم بر وی فزود
تا که راضی گشت حرص آن جهود.مولوی .
|| حد : حکم سلطنت و پادشاهی در نصاب ثبات مقرر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 176). مناصب اعمال در نصاب استحقاق و استیهال مقرر گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 365).
– افادت نصاب ؛ معلم دانا. (ناظم الاطباء).
صاحب نصاب
که مالش به حد نصاب رسیده و زکوة بر او واجب شده . کنایه ازمتمول و ثروتمند :
عقل از برات عزلت صاحب خراج گشت
ابر از زکوة دریا صاحب نصاب شد.خاقانی .
جمله رسل بر درش مفلس طالب زکوة
او شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب .خاقانی .
– || بلندمرتبه . بختیار. (ناظم الاطباء).
نصاب قانونی
آن است که عده ٔ حاضران در مجلس شورا یا مجلس سنا و امثال آن معادل نصف اعضای آن یا زائد بر نصف اعضاء باشد تا مقررات و مصوبات جلسه قانونی شود. (المنجد).
درود به سایت خوب نورگرام
حدنساب هم درست بستگی بجای استفاده داره
ادمین بیسواد نساب از ریشه نسبت درسته و نصاب از ریشه نصب غلط آموزش غلط ندید مردم گمراه کنید
بله ادمین بیسواد است، مرحوم دهخدا هم بیسواد هست.
احسنت جناب ادمین