شاید شما هم در مورد نوشتن استفراغ یا استفراق دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( استفراغ یا استفراق ؟ )
معنی استفراغ
کلمه استفراغ به معنی :
- خروج ناگهانی محتویات معده از راه دهان
- فراغت خواستن خواستار فراغت و آسودگی گشتن
- تهی کردن
- بالا آوردن
- هراش
- دل بهم خوردگی
- تهوع، دل آشوب
- تگری زدن
- بیرون ریختن کثافت
- قی کردن
- غذای بالا آورده شده از معده
املای درست استفراغ یا استفراق
کلمات ترکیبی با استفراغ :
- استفراغ خونی
- استفراغ آور
- استفراغ جهنده
- استفراغ بارداری
معنی استفراغ در لغتنامه دهخدا
استفراغ. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) آغاز کردن کاری و سخنی را.
|| کشتن بچه نخستین شتر و گوسپند را.
|| توانائی خود در کاری بذل کردن. ( منتهی الارب ). همه توانائی خویشتن کار بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).
|| فراغت خواستن. ( غیاث ).
|| ( اصطلاح طب ) خروج فضول از بول و عرق و قی و خروج بلغم. پالایش. مقابل احتباس. تهی شدن تن خواستن از افزونیها که در طبیعت باشد. ( تاج المصادر بیهقی ). تهی شدن بدن از فضلات. ( غیاث ). تهی شدن از افزونیها که در طبیعت باشد خواستن. ( زوزنی ).
پالایش طبع. گشاد. مقابل احتقان ، بست. استفراغ ، تدبیر پرداختن تن باشد از فضله طعام و از خلطهای فزونی. بیرون کردن طبیعت فضول را از بدن یا برعاف یا بریستن یا به قی و یا بعرَق و مانند آن.
|| قی کردن. ( غیاث ) ( منتهی الارب ).برگردانیدن فضول از راه گلو. تکلف قی. شکوفه. قی. اسهال. ( تفلیسی ). تهوّع.
|| تهی کردن معده را از فزونیها. ( منتهی الارب ). انتقاص مواد از بدن.
– استفراغ بولی ؛ خروج بول.
– استفراغ ثفلی ؛ خروج غایط. تغوّط.
– استفراغ جزئی ؛ انتقاص از عضوی مخصوص ، مانند استفراغی که از سعوطات و عطوسات کنند.
– استفراغ کردن ؛ برگرداندن. برگردانیدن. قی کردن. هراشیدن. شکوفه افتادن بر کسی.
– || روان کردن شکم : و خداوند آماس صفرائی را استفراغ صفرا باید کردن به آب میوه ها. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و خداوند آماس بلغم را استفراغ بلغم باید کرد به ایارج فیقرا. ( ذخیره خوارزمشاهی ). پس تدبیر استفراغ کردن به اقراص بنفشه و حب صنوبر و مطبوخ هلیله و مانند آن. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و آنرا که زکام و نزله بسیار باشد بحب قوقایا استفراغ کردن سود دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
– استفراغ کلی ؛ انتقاص مواد از همه بدن.
– استفراغ منوی ؛ خروج منی. بیرون کردن منی.
معنی استفراغ در لغتنامه معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) =
- فراغت طلبیدن .
- قی کردن .
hsjtvhy
معنی استفراغ در فرهنگ عمید
- بالا آوردن غذای خورده شده از معده، قی کردن.
- (اسم ) [عامیانه] غذای بالاآورده شده از معده.
استفراغ به انگلیسی
استفراغ می تواند معادل برخی از کلمات انگلیسی معنی شود :
vomiting استفراغ کردن puke استفراغ
معنی استفراق
استفراق از املای غلط استفراغ به وجود آمده است و نباید در نوشتار رسمی استفاده شود .
مطالب پیشنهادی
/ استفراغ یا استفراق ؟ /
تن ماهی یا کنسرو ماهی تن؟
حد اقل شما در تبلیغات رعایت کنید.