شاید شما هم در مورد نوشتن توضیع یا توزیع دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( توضیع یا توزیع ? )
املای « توزیع » در صورتی که منظور و مقصود شما پخش کردن و تقسیم کردن باشد صحیح است .
املای « توضیع » در صورتی که منظور و مقصود شما فرومایه و ناکس گردانیدن باشد صحیح است .
معنی توزیع
- پراکنده کردن
- بخش کردن
- قسمت کردن چیزی میان مردم
- پخش
- پراکنش
- پراکندن
- پراکنده ساختن
- تسهیم
- تقسیم
- قسمت
- اشاعه
- پخشایش
- دوران خون
- رواج
- پول رايج
- تيراژ(روزنامه يامجله)
توزیع فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) پراکنده ساختن ، تقسیم کردن .
معنی توزیع در فرهنگ عمید
توزیع
۱. پراکنده کردن.
۲. بخش کردن.
۳. (اقتصاد) پخش کردن کالا به وسیلۀ تولیدکننده و رساندن آن به مصرف کننده.
توزیع حروف: (ادبی) در بدیع، تکرار نمودن یک حرف در فواصل کم، مانند تکرار حرف «ش» در این مصراع: شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی (سعدی۲: ۹۱۹).
توزیع در لغت نامه دهخدا
توزیع. [ ت َ ](ع مص ) وابخشیدن چیزی میان گروهی. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پخش کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بخش کردن. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تقسیم کردن : وزع توزیعاً؛ تقسیم کرد آن را. (ناظم الاطباء). قسمت کردن بین کسان. (از اقرب الموارد) :
زآنکه لولاک است بر توقیع او
جمله در انعام و در توزیع اومولوی.
|| قسمت کردن بر جمعی ، برای کسی. (بحرالجواهر از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرشکن کردن خرجی را. (یادداشت ، ایضاً). بخش کردن بر جمعی برای دیگری. (منتهی الارب ). قسمت کردن بر کسان. (از اقرب الموارد) :
مجتمع گشتند مر توزیع را
بهر دفع زحمت و تصدیع رامولوی
(از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).هم شدی توزیع کودک دانگ چند
همت شیخ آن سخا را کرد، بند.مولوی
|| پخش کردن مال را میان کسان. (از اقرب الموارد). || (اِ) مالی که از بخشش کردن ارباب خیر و دهندگان صدقات بر کسی رسد :
مرد هنگامه به افزون تر شود
کدیه و توزیع نیکوتر شود.
مولوی.
کشتیی سازی ز توزیع و فتوح
کو یکی ملاح کشتی همچو نوح.
مولوی.
|| پراکنده کردن. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پخش کردن چیزی یا خبری :
از پی توزیع گرد شهر گشت
وَز طمع می گفت هر جا سرگذشت.
مولوی.
توزیع به انگلیسی
- dispensation
- distribution
- repartition
واژه توزیع
تلفظ : | /towzi’/ |
اشتباه تایپی : | j,cdu |
جمع : | توزیعات |
توضیع در لغت نامه دهخدا
توضیع. [ ت َ ] (ع مص ) فرومایه و ناکس گردانیدن. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پنبه ٔ زده در جامه نهادن. (زوزنی ). جبه بردوختن بعد پنبه نهادن در آن. || برهم پیچیدن شترمرغ بیضه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کلمه : توضیع
اشتباه تایپی : j,qdu
تعریف توزیع / توضیع معنی / معني توزيع / توزیع چیست / توزیع در لغت به چه معناست مطالعات هفتم
توزیع در لغت به چه معناست هفتم
سلام
به این میگن جواب هُلُو
آقا ممنون
عالی بود
بسیار عالی !
عالیه واقعا مفید ترین بود