حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه ابلق را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( ابلق یعنی چه ? )
فهرست مطالب
ابلق
واژه ابلق به معنی سیاه و سفید ، دو رنگ ، دو مایه ، خلنگ ، روزگار و زمانه میباشد ، و بیشتر به حیواناتی مانند اسب ، گاو و گربه گفته میشود که پوست آنها دورنگ باشد .
گاه از آن به ابلق ایام و ابلق چرخ و ابلق فلک تعبیر کنند که به تغییر روزگار و پستی و بلندی زندگی اشاره دارد .
کلمه ابلق تلفظ ابلق /’ablaq/ معنی دورنگ
دومایه
سفیدوسیاه
روزگار
زمانه
خلنگنقش صفت اشتباه تایپی hfgr
معنی ابلق در لغتنامه دهخدا
ابلق. [ اَ ل َ ] (ع ص ، اِ) بعض لغت نامه نویسان فارسی این کلمه را معرب ابلک فارسی گفته اند لکن لغویون عرب اشاره ای بدان نکرده اند. دورنگ :
خاصه هنگام بهاران که جهان خوش گشته ست
آسمان ابلق و روی زمی ابرش گشته ست
منوچهری
|| رنگی سفید که با آن رنگ دیگر باشد. (زوزنی )
|| چپار. خلنگ. خلنج. پیس. پیسه. نر پیسه .(منتهی الارب )
|| سیاه و سفید.
|| از خیل بمنزله ٔ ابقع است از مرغان و سگان. اسب که دو رنگ دارد یکی سپید و دیگر هر رنگ که باشد. (تاج از مؤید). خنگ زیور. مؤنث : بَلْقاء. ج ، بُلق :
بدو گفت کردوی کای شهریار
نگه کن بدان گرد ابلق سوارفردوسی
چنین گفت گستهم کای شهریار
برآنم که آن مرد ابلق سوار
برادرْم بندوی جنگ آور است
همان یارش از لشکری دیگر استفردوسی
نشست از بر ابلق مشک دم
جهنده سرافراز و روئینه سمفردوسی
|| مجازاً، روزگار. زمانه. تصاریف دهر. صروف لیل و نهار. و گاه از آن به ابلق ایام و ابلق چرخ و ابلق فلک تعبیر کنند، بمناسبت سفیدی روز و سیاهی شب :
ای تاخته شصت سال زیرت
این مرکب بی قرار ابلقناصرخسرو
یکی بی جان و بی تن ابلق اسبی کو نفرساید
بکوه و دشت و دریا بر همی تازد که ناسایدناصر خسرو
اگر ابلق دهر در زین کشی
وگر خنگ چرخت جنیبت کشد…شرف الدین علی یزدی
دهر ابلق است وعرصه ٔ خاکی مصافگاه
منشین بر او گرت نه سر زخم خوردن استمجیرالدین بیلقانی
ابلق ، سنجاب ابلق ؛ سنجاب دورنگ :
امیران ارمک سلاطین اطلس
گزیده ز سنجاب ابلق مراکبنظام قاری.
نمود پوشن و جوشن ز پشت شیر و پلنگ
شده بتوسن ابلق سوار هر صفدرنظام قاری
در آن قتال دله صدر روی گردانید
بداد ابلق سنجاب پشت و کرد حذرنظام قاری
معنی ابلق در لغتنامه معین
ابلق(اَ لَ) [ ع . ] (ص .)
- دو رنگ .
- پیس ، پیسه ، سیاه و سفید.
- مجازاً روزگار، زمانه . ابلک هم گویند.ابلق چشم( ~. چَ) [ ع – فا. ] (ص مر.) کسی که چشمش سیاه و سفید باشد.پیسه ابلق( ~. اَ لَ) اسب دو رنگ .
معنی ابلق در فرهنگ عمید
ابلق
- ویژگی هر چیز دورنگ، به ویژه سیاه و سفید.
- (اسم) [قدیمی] پرهای سیاه و سفیدی که سپاهیان و رزم جویان به کلاه خود می زدند.
- (اسم) مطلق اسب.
* ابلق ایام: [قدیمی، مجاز] دنیا و روزگار و زمانه به اعتبار روز و شب، ابلق چرخ، ابلق فلک.
دورنگ که یک از فرق نمیکنه چه رنگهایی باشه فقط دورنگ باشند میگویند ابلق
مثل گل آپارتمانی سانسوریا ابلق