شاید شما هم در مورد نوشتن مرهم یا مرحم دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( مرهم یا مرحم ? )
برای تشخیص املای صحیح ابتدا باید معنای مورد نظر خود را مشخص کنید :
مرهم دارویی میباشد که بر روی زخم قرار میدهند تا از عفونت جلوگیری کند و همچنین سرعت بهبود زخم را افزایش دهد .
مرحم هم خانواده رحم ، رحمت ، رحمان ، رحیم و مرحوم میباشد و به معنی مهربانی کردن است .
چشم رضا و مرحمت برهمه باز میکنی
چونکه به بخت ما رسد اینهمه ناز میکنی (سعدی)
معنی مرهم
واژه « مرهم » هم معنی و مترادف موارد زیر میباشد :
- بریزه
- پماد
- روغن
- ضماد
- نوشدارو
- مسکن
- التیام بخش
- ملهم
- مرهم هر داروئی که روی زخم بگذارند
- دارویی که بر روی زخم نهند یا بر آن بمالند
متضاد مرهم: سم ، زهر .
معنی مرهم در لغتنامه دهخدا
مرهم. [ م َ هََ ] (ع اِ) آنچه بر جراحت نهند. معرب است یا مشتق از رِهمة است به معنی باران ضعیف ، بسبب نرمی آن و بدان جهت که مرهم طلای نرم است که بر جراحت مالند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
داروی نرم که برجراحت بندند. (دهار).معرب ملهم یا ملغم ، و به لفظ بستن و کردن و زدن و نهادن و افکندن مستعمل است. (از بهار عجم ) (از آنندراج ). آنچه بر جراحت یا ریش نهند بهبود آن را. دوای کوفته و بیخته و آمیخته (با قیر و طیات ) و مانند آن که بر جراحات و اورام نهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). ضماد. (زمخشری ). هوکش. ج ، مَراهم. (دهار) :
هر دل که شد از هیبت او تافته و ریش
آن دل نه به دارو بهم آید نه به مرهمفرخی
از درد چگونه شود به آنکس
کز سرکه نهاد و شخار مرهم
ناصرخسرو.
راحت کژدم زده کشته ٔ کژدم بود
می زده را هم به می دارو و مرهم بود
منوچهری
مرهم ابیض
نوعی مرهم است : جراحت را کم کند و گوشت را نو برویاند. صنعت آن موم سفید پنج درم در ده درم روغن گل یا روغن کنجد حل کرده هفت درم سفیده ٔ کاشغری شسته اضافه نمایند و صلایه کنند تامرهم شود؛ مرهم الابیض ، مرهم الاسفیداج ، مرهم الحواریین ، مرهم الخل ، مرهم الداخلیون ، مرهم الزنجار، مرهم الزنجفر، مرهم النخل ، مرهم خونکار ، مرهم زرد ، مرهم سفید و مرهم قصاب از انواع مرهم است. رجوع به تذکره ٔ داوود ضریر انطاکی ص 303 و 304 شود.
مرهم در لغتنامه معین
مرهم(مَ هَ) (اِ.) هر دارویی که روی زخم بگذارند تا بهبود یابد. ج . مراهم .فرهنگ فارسی عمیدمرهمهر دارویی که روی زخم بگذارند.
* مرهم کافوری: [قدیمی] ترکیبی از کافور، روغن زیتون، و یک مرهم ساده که برای تسکین درد روی عضوی که درد می کند می مالند.
کلمه : مرحم اشتباه تایپی : lvpl آوا : marham نقش : اسم
معنی مرحم در لغت نامه دهخدا
مرحم. [ م ُ رَح ْ ح َ ] (ع ص ) مهربانی کرده شده . (منتهی الارب ). مرحوم. رحیم. (متن اللغة).
مرحم. [ م ُ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده. (آنندراج ). بسیار مهربانی کننده و پر از رحم و مهربانی. (ناظم الاطباء).
راجب به معنی مرحم در یک جمله مثال بزنید .
مرهم ؛ دیدار عزیزان مرهم دلتنگی هاست .
مرحم ؛ …………………………………
مرحم ؛ من همواره مرحم خوبی های شما بوده ام .
راجع به✅️
راجب به❌️
بسیار مفید وجامع.
عالی بود