حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه افزا را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( افزا یعنی چه ? )
معنی افزا در لغتنامه دهخدا
افزا. [ اَ ] (نف مرخم ) افزاینده و افزون را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). افزاینده. علاوه کننده. زیادکننده. (ناظم الاطباء). افزاینده و به این معنی مرکب نیز استعمال کنند. و بحذف همزه نیز لغت است.(از مؤید) (شرفنامه ٔ منیری ). فزا. افزای. و در آخرکلمات از قبیل غم افزا و غیره بمعنی افزاینده است.
– آذرافزا ؛ افزاینده ٔ آذر. فزون کننده ٔ آتش.
– بهجت افزا ؛ چیزی که بر بهجت و سرور افزاید. (ناظم الاطباء). سرورافزا. رجوع به این کلمه شود.
– جان افزا ؛ چیزی که جان را زیادت کند و قوت دهد. افزاینده ٔ جان :
آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعه ای بود اززلال جام جان افزای توحافظ.
افزا یعنی چه ?
ترکیبات واژه افزا
- دانش افزا : آنچه دانش را زیادت کند و فزونی بخشد. افزاینده ٔ دانش.
- راحت افزا : آنچه راحتی را فزون سازد. افزاینده ٔ راحت.
- روح افزا : چیزی که روح را زیاد کند و قوت دهد. (ناظم الاطباء). جان افزا. رجوع به این کلمه شود.
- زینت افزا :آنچه زینت را زیاد کند و علاوه سازد. افزاینده ٔ زینت.
- سرورافزا : آنچه شادمانی و بهجت را زیاد کند و فزونی بخشد. افزاینده ٔ سرور. بهجت افزا. رجوع به ترکیب اخیر شود.
- طرب افزا : آنچه نشاط و سرور را بیفزاید و علاوه کند. افزاینده ٔ طرب. سرورافزا. بهجت افزا.
- عقل افزا : آن چیز که باعث فزونی عقل گردد و آنرا زیاد کند. افزاینده ٔ عقل.
- غم افزا : آنچه اندوه را بیفزاید و آنرا زیاد کند. افزاینده ٔ غم.
- فرح افزا : آن چیز که انبساط و سرور را زیاد کند و آنرا فزونی بخشد. افزاینده ٔ فرح.
- کارافزا : آنچه که موجب زیادی کارشود و آنرا علاوه کند. افزاینده ٔ کار.
- مسرت افزا : آن چیز که موجب افزایش سرور شود و آنرا افزون گرداند. افزاینده ٔ مسرت.
- مهرافزا : آنچه علاقه و محبت را زیاد کند و آنرا افزایش دهد.
افزاینده ٔ مهر :
ماه منظور آن بت زیبای من
سرو روزافزون مهرافزای منسعدی
راستی گویم بسروی ماند این بالای تو
در عبارت می نیاید چهر مهرافزای توسعدی
نشاطافزا : آنچه شادمانی و مسرت افزاید وآنرا زیاد کند. افزاینده ٔ نشاط. و رجوع به افزائیدن و افزودن شود.
|| (فعل امر) امر به افزودن نیز هست یعنی بیفزا و زیاده کن. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). امر از افزودن. (مؤید) (شرفنامه ٔ منیری ).
|| (اِ) خمیازه. (برهان ) (آنندراج ). اخمیازه و تثاؤب. (از ناظم الاطباء).
افزا یعنی چه ?
معنی افزا در فرهنگ عمید
افزا:
۱. افزودن
۲. افزاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بهجت افزا، روح افزا، غم افزا.
بهجت افزا : افزایندۀ بهجت، افزایندۀ سُرور و شادمانی.
جان افزا = جان فزا
راحت افزا : افزایندۀ آسودگی، افزون کنندۀ آسایش.
روح افزا : آنچه سبب نشاط می شود و زندگانی را طولانی می کند، افزایندۀ روح، روح پرور، جان بخش، شادی بخش.
زحمت افزا : زحمت افزاینده، ایجادکنندۀ رنج و زحمت.
طرب افزا : آنچه شادی و طرب را بیفزاید، افزایندۀ طرب.
غیرت افزا : افزایندۀ رشک و حسد: اصفهان شد غیرت افزای بهشت جاودان / زین بنای تازۀ سلطان سلیمان زمان (صائب: ۱۳۹۳).
فرح افزا : آنچه فرح و شادی را افزون کند.
فرحت افزا= فرح انگیز
افزا در زبان عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
منعش | روحافزا |
كييب | غم افزا |
مستبد [ | غم افزا |
کييب , مستبد | غم افزا |
كابوس | خواب ناراحت کننده و غم افزا |
افزا یعنی چه ?
کلمه : افزا اشتباه تایپی : htch آوا : ‘afzA نقش : بن حال
معنی افزاید در فارسی ششم
خلق=خالق مخلوق
آفریدگار=آفرید آفریننده
روشنایی=روشن روشنی
اندیشیدن= اندیشید اندیشه
گمراهی=گمراه گمراهان
وزید=وزیدن وزش
گردون= گرداننده گرد گردان
ورقش=ورقه ورق
هوشیار=هوشمند باهوش
معرفت= معارف عرف
متضاد های درس اول
هوشیار=بی هوش
پرسیدن=نپرسیدن
سپاس داری=ناشکری
باد ربیع=بادپاییزی
باید=نباید
اندیشه کردن=فکرنکردن
روشنایی=تاریکی
غفلت=باخبری
افزاید=کم کردن
نادانی=دانایی
گمراهی=هدایت شده
ناله=آواز شادی
معنی درس معرفت آفریدگار فارسی ششم ابتدایی
این همه خلق را که شما ببینید، بدین چندین بسیاری، این همه را خالقی است که آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است. آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپاسداری باید کردن.
این همه آدمهایی که میبینید، همه اینها آفرینندهای دارند که آنها را آفریده است و به همه آنها نعمتهای زیادی بخشیده است. شایسته است که خداوند را ستایش کنیم و نسبت به نعمتهای او شکرگزار باشیم.
اندیشه کردن اندر کار خالق و مخلوق، روشنایی افزاید اندر دل و غفلت از این و نااندیشیدن، تاریکی افزاید اندر دل و نادانی، گمراهی است.
اندیشیدن و فکر کردن در کار خدا و آفریدههایش، به دل روشنی میدهد و بیتوجهی به آن و فکرنکردن به آن باعث گمراهی و نادانی انسان میشود.
باد بهاری وزید از طرف مرغزار *** باز به گردون رسید، ناله هر مرغ زار
باد بهاری از سمت چمنزار وزید و دوباره آواز سوزناک پرندگان به آسمان بلند شد.
خیز و غنیمت شمار، جنبش باد ربیع *** ناله موزون مرغ، بوی خوش لاله زار
بلند شو و قدردان فصل بهار و آواز پرندگان و بوی خوش گلها در دشت لاله باش.
هر گل و برگی که هست، یاد خدا میکند *** بلبل و قمری چه خواند؟ یاد خداوندگار
گلها و برگها در حال ستایش خداوند هستند. بلبل و قمری در آواز خود چه میخوانند؟ یاد و ستایش خداوند.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار
از نظر انسان خردمند و دانا هر برگ درخت مانند دفتری است که بزرگی خداوند را به ما میشناساند.