حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه قرینه را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( قرینه یعنی چه ? )
این کلمه از ریشه « قرن » به معنای پیوستن و قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری است .در مباحث الفاظ ، مقصود از« قرینه » ، علامت و نشانه ای است که عارض کلمه یا جمله ای می شود و باعث انتقال به معنای دیگری می گردد . هرگاه بخواهیم لفظی را در معنایی غیر از معنای اصلی و موضوعٌ له آن استعمال کنیم ، نیاز به قرینه ای داریم که بفهماند این لفظ در آن معنای مجازی استعمال شده است.
مثلاً در جمله « شیری را در حال تیراندازی دیدم » قید« در حال تیراندازی » قرینه است بر این که مقصود از« شیر » ، انسان شجاع است نه حیوان درنده .
معنی قرینه
مترادف و معادل واژه قرینه :
- متقارن
- تناظر
- توازن
- نظیر
- هماهنگ
- همانندی
- همال
تلفظ قرینه :
قرینه یعنی چه ?
معنی قرینه در لغت نامه دهخدا
قرینة. [ ق َ ن َ ] (ع اِ) نفس. || زن شوی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنچه محاذی یکدیگر باشد در بنا و عمارت. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فارسیان به معنی مثل و مانند استعمال کنند. (آنندراج ) :
ما تیره شبیم و در جهان نیست
امروز کسی قرینه ٔ ما
باقر کاشی (از آنندراج ).
|| مناسبت ظاهری میان دو چیز.
|| مناسبت معنوی میان دو امر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
|| (اصطلاح عروض ) دو لفظ قافیه دار واقع در وسط دو مصراع بیتی. (ناظم الاطباء). آنچه در بعضی بحور در وسط هر دو مصرع بیت دو لفظ قافیه دار واقع شود. (آنندراج ).
|| در اصطلاح اهل عربیت ، آنچه دلالت کند بر چیزی نه به وضع. مؤلف فوائدالضیائیه در بحث فاعل چنین تعریف کرده است : عصام الدین گوید: اگر مراد از «نه به وضع» این باشد که لفظ برای آن معنی وضع نشده این تعریف شامل معنی مجازی نیز میشود درحالی که بدان اطلاق نگردد، و اگر مراد این باشد که لفظ برای آن معنی و لوازم وضع نشده لازم آید که قرینه نه به تضمن و نه به التزام دلالت بر چیزی نکند و بطلان این روشن است ، پس بهترآن است که گوئیم :
قرینه امری است که دلالت بر چیزی کند بدون آنکه در آن چیز استعمال گردد، و آن بر دو قسم است : حالیه و مقالیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در اصطلاح منطقیان ، قرینه در قیاس عبارت از کلام مؤلف است. در اساس الاقتباس آرد:
در قیاس چون گوئیم : هر انسانی حیوان است و هر حیوانی جسم ، این قول مشتمل بر دو قول جازم است و از وضع این قول ، بالذات برسبیل اضطرار لازم آید که هر انسانی جسم است ، پس قول اول را که مشتمل بر این دو قول است به این اعتبار قیاس خوانندو هر یک از این دو قول که قیاس بر آن مشتمل است مقدمه خوانند و قول لازم را نتیجه و هر تألیف که به صدد استلزام قولی بود، اگر مستلزم بود و اگر نبود، آن رااقران خوانند و آن مؤلف را قرینه خوانند. (اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 186).
قرینة. [ ق َ ن َ ] (اِخ ) مرغزاری است به ضمان. (منتهی الارب ).
قرینة. [ ق َ ن َ ] (اِخ ) موضعی است. (منتهی الارب ).
معنی قرینه در لغتنامه معین
قرینه(قَ نِ) [ ع . قرینة ] (اِ.)
- زوجه .
- علامت واثر.
- شبیه .
- علامت و نشانه ای که دلیلی باشد برای پی بردن به چیزی . ( قرینه یعنی چه ? )
معنی قرینه در فرهنگ عمید
قرینه =
- چیزی که از جهت پی بردن به امری یا رسیدن به مراد و مقصد مانند دلیل باشد، علامت، نشانه.
- (صفت) [قدیمی] نظیر، مانند.
کلمه : | قرینه |
اشتباه تایپی : | rvdki |
آوا : | qarine |
نقش : | صفت |
قرینۀ حالیه
اوضاع و احوالی را که مقرون به کلام هستند«قرینۀ حالیه»گویند.مثلاً در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،یکی از وظایف حکومت،ایجاد اشتغال برای یکایک مردم بیان شده است.با توجّه به این که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر اساس احکام نورانی اسلامی تدوین شده است و حکومت اسلامی نیز مجری احکام اسلامی می باشد،معلوم می شود که مقصود ایجاد مشاغلی است که از نظر اسلام منعی نداشته باشد.
قرینۀ حکمت
به عنوان«مقدّمات حکمت»رجوع شود.
قرینۀ عرفی
«قرینۀ عرفی»،قرینه ای است غیر لفظی که عرف و عادت بر آن دلالت می کند.مالکیت زن و شوهر نسبت به وسایل اختصاصی زنانه یا مردانۀ منزل از این قبیل است.
قرینۀ عقلی
هرگاه قرینه غیر لفظی و بر اساس دلالت عقل باشد،آن را«قرینۀ عقلی»گویند.مثلاً آیه شریفه می فرماید: أَ لَم یَعلَم بِأَنَّ اللّهَ یَری . (1)؛آیا انسان نمی داند که خداوند می بیند؟چون به حکم عقل و با استفاده از ادلّۀ عقلی محال است که خداوند دارای اعضا و جوارح باشد،همین محال بودن،قرینه است بر این که مقصود از دیدن،علم و احاطۀ پروردگار به اعمال بندگان است.
قرینۀ غیرلفظی
«قرینۀ غیر لفظی»،قرینه ای است که از جنس لفظ نباشد؛مانند«قرینۀ عقلی»،«قرینۀ حالی»و«قرینۀ عرفی».«قرینۀ غیرلفظی»را«قرینۀ لبّی»نیز گویند.
قرینۀ لبّی
به عنوان«قرینۀ غیرلفظی»رجوع شود.
قرینۀ لفظی
هرگاه قرینه از جنس لفظ باشد،آن را«قرینۀ لفظی»یا«قرینۀ مقالی»گویند.مثلاً در جمله«شیری را در حال تیراندازی دیدم»،پی می بریم که مراد از«شیر»،انسان شجاع است و نه حیوان درنده.قرینه ای که سبب این برداشت می شود،عبارت«در حال تیراندازی»است و این قرینه لفظی است.
قرینۀ متّصل
«قرینۀ متّصل»،قرینه ای را گویند که متّصل به کلام باشد و موجب انصراف کلمه یا جمله از معنای ظاهری اش شود.مثلاً گوینده ای می گوید:«عالمان دینی،الگوهای عملی مسلمانان هستند ولی عالمانی که علم را با عمل در هم آمیخته اند»در این عبارت،جمله«عالمانی که علم را با عمل در هم آمیخته اند»،قرینۀ متّصلی است که عالم بدون علم را از الگو بودن خارج می کند.
قرینۀ مقالیه
به عنوان«قرینۀ لفظی»رجوع شود.
قرینۀ منفصل
هرگاه قرینه ای مربوط به کلمه یا جمله ای باشد ولی با آن کلمه یا جمله همراه نباشد،آن را«قرینۀ منفصل»گویند.مثلاً اگر در همان مثال قبلی گوینده بگوید:عالمان دینی الگوی عملی مسلمانان هستند،و روز یا روزهای بعد در جلسۀ دیگری بگوید:«عالم بدون عمل نمی تواند الگو باشد».این جملۀ دوم،قرینۀ منفصلی است که می فهماند مقصود گوینده از جمله«عالمان دینی الگوی عملی مسلمانان هستند»،عالمانی بوده که اهل عمل نیز باشند نه هر عالمی.
«قصد وجه»عبارت است از این که مکلّف قصد کند فعل را همان گونه که در واقع هست بیاورد.یعنی اگر این فعل در واقع واجب است،مکلّف هم آن را به عنوان واجبِ مقرّب الی الله می آورد.برخی نیز گفته اند:ممکن است مقصود از«قصد وجه»،معنایی دیگر باشد،یعنی من این فعل را به آن گونه که در واقع هست،از جهت وجوب یا استحباب یکایک اجزای آن به جای می آورم.
قرینه در زبان عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
قَرِينَة [عمومی] | قَرِينَة : ج قَرائِن: مؤنّث (الْقَرين) است، همسر؛ «قَرِينَةُ الكَلامِ»: قرينه كلام كه دلالت بر مُراد يا امرى كند؛ «دُورٌ قرائِنُ» : خانه هائى كه رو به روى هم باشند. |
قَيْرَوَان [عمومی] | قَيْرَوَان : ج قَيْرَوَانَات: گروه اسبان، بيشترين افراد لشكر، كاروان، اين كلمه فارسى است. |
الاقْتِرَان [عمومی] | الاقْتِرَان : [قرن]: مص؛ «اقْترانُ أو اجتماعُ الْقَمَر (او سَيّارة) بالشمس» (فك): و آن هنگامى است كه ماه و خورشيد و زمين يا ستاره اى در يك مستواى مستقيم قرار گيرند و زمين ميان آن دو قرار نگيرد. و چنانچه كره ى ماه در وسط قرار گيرد كُسوف خورشيد (گرفته شدن آن) پديد مىيد. |
مُقَرَنَة [عمومی] | مُقَرَنَة : [قرن]: مؤنث (المُقَرَّن) است، تپه هاى نزديك بهم. |
قَرْنِيَات [عمومی] | قَرْنِيَات : أو القَطَانِيّات (ن): نوعى گياهان غذائى از رسته (ذَوَات الفَلْقَتَين) است كه در غذاى انسان يا حيوان و صنعت نيز بكار برده مى شود مانند باقالى، نخود، عدس، گاو دانه، نيل و بَقّم. |
قرینه یعنی چه ?
قرینه به انگلیسی
English | فارسی |
symmetry context analogy conjecture indication | قرینه |
unsymmetrical | بی قرینه |
ellipsis | حذف به قرینه (دستور زبان) |
قرینه یعنی چه ?