شاید شما هم در مورد نوشتن حوزه یا حوضه دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( حوزه یا حوضه ? )
برای تشخیص املای صحیح باید ابتدا معنای مورد نظر خود را مشخص کنید. اگر منظور شما اقلیم، حیطه و مدرسه است املای درست « حوزه » میباشد .
اگر منظور شما ناحیه و منطقه است املای درست « حوضه » است .
فهرست مطالب
حوزه
مترادف و معادل واژه حوزه:
- اقلیم
- حیطه
- قلمرو
- ناحیه
- اداره
- دایره
- مرکز
- مقر، جانب
- سمت
- سو
- طرف
- مدرسه
- مدرسه علمیه
- مکتب
- برزن
- بخش
- کوی
- گرداگرد
- برخ
- پهنه
- دامنه
- زمینه
- گستره
- ناحیه
- طرف
- میان مملکت
- طبیعت
مثال :
حوزه کاری، حوزه استحفاظی، حوزه مدیریت، حوزه علمیه.
معنی حوزه در لغتنامه دهخدا
حوزة. [ ح َ زَ ] (ع اِ) ناحیه. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناحیت. (مهذب الاسماء). || مرکز. مجتمع.
– حوزةالملک ؛ دارالملک. پای تخت. بیضه ٔ ملک. دارالسلطنه. عاصمه. کرسی. قصبة. (یادداشت مرحوم دهخدا).
– حوزه ٔ انتخابات .
– حوزه ٔ درس .
– حوزه ٔ قضائی .
|| میانه ٔ ملک. || انگوری است. (منتهی الارب ). || فرج زن. || طبیعت. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
معنی حوزه در لغتنامه معین
حوزه (حُ زِ) [ ع . حوزة ] (اِ.) :
۱ – ناحیه . ۲ – جانب، طرف . ۳ – میان مملکت . ، ~علمیه مرکز تحصیل علوم دینی .
معنی حوزه در فرهنگ عمید
حوزه :
۱. ناحیه، محدوده، قلمرو.
۲. = حوزۀ علمیه
* حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی: حوزۀ علمیهٴ قم.
حوزه به انگلیسی
English | فارسی |
area domain realm extent range of influence seat assembly | حوزه |
territory | حوزه (مجازی) |
constituency | حوزه انتخاباتی |
basin drainage | حوزه رودخانه |
department | حوزه عمل |
subdistrict | حوزه فرعی |
bailiwick | حوزه قدرت |
judicature jurisdiction venue | حوزه قضایی |
oil field oilfield | حوزه نفتی |
gangland | حوزه عملیات دسته تبهکاران |
معنی حوضه
- عماری فیل که بصورت حوض سازند .
- اراضیی که توسط رودی یا شعب رودی مشروب شود
معنی حوضه در لغتنامه دهخدا
حوضه. [ ح َ ض َ ] (ع اِ) عماری فیل وجز آن که بصورت حوض بسازند. (آنندراج ) :
نشیننده ٔ حوضه ٔآبگیر
پلی کز حجابی ندارد گزیر
نظامی (از آنندراج )
حوضه ای ساخته ز سنگ رخام
حوض کوثر بدو نوشته غلامنظامی
چو زد کوزه بر حوضه ٔ سنگ بست
سفالین بد آن کوزه حالی شکست
نظامی.
معنی حوضه در لغتنامه معین
حوضه (حُ ض یا ضَ)(اِ.) [ ع . ] :
- ناحیه یا منطقه ای که آب های آن به یک جا می ریزد.
- ناحیه ای که از آب یک رودخانه مشروب می شود.
معنی حوضه در فرهنگ عمید
حوضه = زمین هایی که در انتهای رود قرار دارد و از آب آن مشروب می شود.
کلمه : حوضه اشتباه تایپی : p,qi آوا : howze نقش : اسم