شاید شما هم در مورد نوشتن عجالتا یا اجالتا دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( عجالتا یا اجالتا ? )
املای صحیح « عجالتا » میباشد ، و « اجالتا » املای اشتباه است .
عجالتا
این واژه به معنی : انجام کاری با عجله و ناکامل ، انجام سریع یک کار با وجود آگاهی از نقص در آن ، عدم طمأنینه در کارها …
مترادف و هم معنی عجالتاً:
- اکنون
- اینک
- فعلاً
- هم اکنون
- بی درنگ
- فوراً
- شتاب کردن
این کلمه هم خانواده « عجله » میباشد و واضح است که از زبان عربی وارد زبان فارسی شده است .
/’ejAlatan/
معنی عجالتاً در لغتنامه معین
عجالتاً(عِ لَ تَ نْ) [ ع . عجالةً ] (ق .) ۱ – فوراً، بی درنگ . ۲ – حال ، اکنون .
معنی عجله
مترادف و معادل عجله:
- تسریع
- تعجیل
- سرعت
- شتاب
- شتابزدگی
- شتابندگی
متضاد عجله: تأمل، درنگ
معنی عجله در لغت نامه دهخدا
عجلة. [ ع َ ج َ ل َ ] (ع اِ) گردون که بر او بار کشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آلتی که بار بر آن نهند و آن را گاو کشد. (از اقرب الموارد). ج ، عَجَل ، اَعجال ، عِجال.
|| دولاب. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد).
|| چوب بر پهنای سر چاه که دلو بدان آویخته شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
|| چوب با هم بسته که بر آن رخت نهند. (منتهی الارب ). خشب تؤلف ، یحمل علیها الاثقال. (اقرب الموارد).
|| گِل.
|| گِل سیاه.
|| پایه ای مر خرمابن را و آن چنان باشد که تنه ٔ آن جای جای بکاوند تا بدان بر آن برآیند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). الدرجة من النخل نحو النقیر. (اقرب الموارد).
|| (اِمص ) خفت. (اقرب الموارد).
|| سرعت. (ترجمان ) (اقرب الموارد).
|| (مص ) شتاب کردن. (اقرب الموارد).
عجلة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) گوساله ٔ ماده.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
|| سقاء. (اقرب الموارد).
|| خیک روغن. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
|| دولاب. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
|| توشه دان. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عِجَل ، عِجال ، عَجال.
|| نوعی از گیاه. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عجلة. [ ع َ ج َ ل َ ] (اِخ ) از دهات ذمار به یمن است. (معجم البلدان ).
عجلة. [ ع ِ ل َ] (اِخ ) موضعی است نزدیک انبار و بنام عجلة دختر عمروبن عدی ، جد ملوک لخم موسوم است. (معجم البلدان ).
معنی عجله در لغتنامه معین
عجله(عَ جَ لِ) [ ع . عجلة ] :
- (مص ل .) شتاب کردن .
- (اِمص .) تعجیل ، تندی .
- (اِ.) شتاب ، سرعت .
معنی عجله در فرهنگ عمید
عجله =
- شتاب کردن.
- (اسم) سرعت، شتاب.
عجله در جدول کلمات
عجله = شتاب
عجله | سرعت = شتاب
عجله و تندی = شتاب
عجله و سرعت = شتاب
عجله کردن | تندروی کردن = دو اسبه تاختن
عجله | مقابل درنگ = شتاب
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شتاب در کارها از جانب شیطان است و تأنّی در کارها از جانب خداوند است. و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمیکردند هیچکس نابود نمیشد.
کلمه : عجالتاً اشتباه تایپی : u[hgjhً
u[giآوا : ‘ejAlatan
‘ajaleنقش : قید