حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه مستفیض را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( مستفیض یعنی چه ? )
فهرست مطالب
معنی مستفیض
مترادف و معادل واژه «مستفیض» :
- فیض بر
- فیض برنده
- مستفید
- برخوردار
- بهره گیر
- بهره ور
مترادف و معادل «مستفیض شدن»:
- فیض بردن
- برخوردار شدن
- بهره مند شدن
اشتباه تایپی: | lsjtdq |
آوا: | /mostafiz/ |
نقش: | صفت |
جمع : | مستفیضین |
تلفظ مستفیض :
/mostafiz/
معنی مستفیض در لغتنامه دهخدا
مستفیض. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی ازاستفاضه. آب روان کردن خواهنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
|| وادی و دره که پردرخت شده باشد.
|| مکانی که وسیع و گشاده شده باشد. ( از اقرب الموارد ).
|| حدیث مستفیض ؛سخن فاش. ( منتهی الارب ).
منتشر. مستفاض فیه. ( از اقرب الموارد ). ذایع. شایع. فاش. مشهور. معروف. و رجوع به استفاضة شود : هیبت او در آن اقالیم شایع شد و خشونت و یأس او مستفیض. ( جهانگشای جوینی ).
قصه یونس دراز است و عریض
وقت خاکست و حدیث مستفیضمولوی ( مثنوی ).
از چندین مملکت عریض و حشمت مستفیض و نعمت فراوان و اموال بی کران. ( جامعالتواریخ رشیدی ).
– مستفیض شدن ؛ شایع شدن : ذکر مقامات او… تا دیار مصر برسید و هیبت تیغ او در دربار هند و سند مستفیض شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 291 ). شکر او در زبان خاص و عام افتاد و نیک سیرتی وی شایع و مستفیض شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 314 ). ذکر او در اقطار خراسان منتشر گشته و نظم و نثر او شایع و مستفیض شده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 361 ).
ذکر آن مسامی در همه عالم مستفیض و منتشر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 40 ).
ادامه معنی مستفیض در لغتنامه دهخدا
– مستفیض کردن ؛ شایع کردن : خان را بشارت داده آمد تا… این خبر شایع و مستفیض کند چنانکه به دور و نزدیک برسد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77 ).
– مستفیض گشتن ؛ شایع گشتن : چون خبر وصول رایات جهانگیر در اطراف شایع و مستفیض گشت. ( جامعالتواریخ رشیدی ). نام و لقب او در اطراف و اعطاف جهان به سلطان یمین الدوله و امین المله شایع و مستفیض گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 136 ).
|| در اصطلاح علم حدیث و نزد فقها، مرادف کلمه مشهور است و جمعی دیگر از فقها بین مستفیض و مشهور فرق نهاده اند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| نیکی بسیار دریافته و احسان و انعام دیده و ممنون و به فیض رسیده. ( ناظم الاطباء ).
– مستفیض شدن ؛ نیکی بسیار و احسان فراوان دریافتن. ( ناظم الاطباء ).
– || سودبردن. فایده بردن. بهره مند گشتن.
– مستفیض کردن ؛ احسان کردن و نیکی بسیار نمودن. بذل و بخشش کردن. انعام دادن. ( ناظم الاطباء ).
– || فایده رساندن. سود رساندن. بهره مند کردن.
معنی مستفیض در لغتنامه معین
مستفیض = (مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که طلب فیض کند.
معنی مستفیض در فرهنگ عمید
کسی که طلب فیض بکند، استفاضه کننده.
مستفیض یعنی چه ?
مستفیض به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
مُسْتفِيض | مُسْتفِيض : [فيض]: «حديثٌ مُسْتَفِيضٌ» : حديث منتشر و پخش شده. |
مستفيض | مستفيض : منتشر شده , پراکنده پخش شده , افشانده , افشاندن , پخش کردن , منتشر کردن |
فاضَ | فاضَ : فَيْضاً و فَيضاناً و فِيُوضاً و فُيُوضاً و فُيُوضَةً و فَيْضُوضَةً [فيض] السيلُ: آب سيل فراوان شد و در دره روان گرديد – كُلُّ سَائِلٍ: هر مايعى روان شد؛ «فَاضَتْ عَيْنُهُ» : اشك بسيار از چشم او جارى شد – الشَّي ءُ: آن چيز بسيار شد – فَيْضاً الإِناءُ : آن ظرف پُر شد – صَدْرُه بالسِّرِّ: ياراى پنهان كردن راز را نداشت و آنرا آشكار كرد – فَيضاً و فيُوضاً: بدرود زندگى گفت و مُرد – تْ نَفْسُهُ: روانش بيرون رفت. |
فاضَة | فاضَة : ج فَوَاضّ [فضّ]: مؤنّث (الفاضّ) است، پيشامدى سخت. |
مُسْتَفَاض | مُسْتَفَاض : [فيض]: «حديثٌ مُسْتَفَاضٌ فيهِ»: گفتار پخش شده. |
مستفيذ يا مستفيض
مستفیض به انگلیسی
- deriving a benefit
- delighted
مستفیض یعنی چه ?