حتما برای شما هم پیش آمده است ، واژه متوالی را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( متوالی یعنی چه ? )
فهرست مطالب
معنی متوالی
مترادف و معادل واژه متوالی :
- پیاپی
- پی در پی
- پیوسته
- سِری
- پشت سر هم
- سلسله وار
- نزدیک
- مجاور
- همسایه
- همجوار
- محدود
- دیوار به دیوار
اشتباه تایپی: | lj,hgd |
نقش: | صفت |
آوا: | /motevAli/ |
/motevAli/
معنی متوالی در لغتنامه دهخدا
متوالی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) پیاپی شونده و پی در پی آینده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). پیاپی و پی در پی و پیوسته و متصل و متعاقب و مسلسل. ( ناظم الاطباء ). فرهنگستان ایران پیاپی را بجای این کلمه پذیرفته است. و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود :
آید بر هر کس که بر او کردتولی
از مجلس او دولت و نعمت متوالیسوزنی
و آن را فاصله کبری از بهر آن خواندند که غایت متحرکات متوالی است. ( المعجم چ دانشگاه ص 31 ).
قرب دو سال متواتر و متوالی عساکر ادبار، روی بدان دیار آورده… ( عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 23 ).
معنی متوالی در لغتنامه معین
متوالی = (مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) پیاپی ، پشت سرهم .
متوالی در فرهنگ عمید
پیاپی، پشت سرهم.
معنی متوالیه در لغتنامه دهخدا
( متوالیة ) متوالیة. [ م ُ ت َ ی َ ] ( ع ص ) مؤنث متوالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به متوالی شود.
متوالی به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
بكرة | متوالي |
بکرة | متوالي |
مطرد | متوالي |
هطول الامطار | بارش متوالي |
متوالی به انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
consecutive successively sequential | متوالی |
consecutive successively sequential back-to-back successive succession together | متوالی |
hand running | (د.گ. ) متوالی، پیدرپی، بلاانقطاع. |
continuous | مداوم، متوالی ، پیوسته ، مداوم. |
consecutive | پیاپی، متوالی.پیدرپی، متوالی، پشت سرهم، ( د. ) نتیجه اي. |
anaphora | (بدیع) تکرار یکیاچندعبارت متوالی. |
متوالی به اسپانیایی
tambalearse : مسلسل , متوالی , پشت سر هم ، بتناوب کار کردن , متناوب , تردید داشـتن , تردیدکردن, پس و پیش رفتن , تلو تلو خوردن , متزلزل شدن .
متوالی به سوئدی
rulle : نـخ پیچیـده بـدور قرقره , مسـلسل , متوالی , پشت سـر هم ,چرخیـدن ,گیج خوردن .
خوردن.
p varandra f ljande : پیاپی , متوالی , پی در پی , پیاپی , متوالی , مسلسل , ارثی , توارثی .
konsekutiv : پیاپی , متوالی .
haspla : متوالی , پشت سـر هم ,چرخیـدن ,گیج خوردن .
متوالی به فرانسوی
conscutif : پی در پی, پیاپی , متوالی , مسلسل , ارثی , توارثی.
cons cutive : پیدرپی, پیاپی, متوالی, مسلسل, ارثی, توارثی.
(successives (adjectif; adverbe : پیدرپی , پیاپی , متوالی , مسلسل , ارثی , توارثی.
متوالی به فنلاندی
kela : متوالی , پشت سر هم ,چرخیدن ,گیج خوردن .
perkk inen : پیاپی , متوالی , ترتیبی , پی در پی , پیاپی , متوالی , مسلسل , ارثی , توارثی .
kelastaa : متوالی , پشت سر هم , چرخیدن , گیج خوردن .
مطالب پیشنهادی
متوالی یعنی چه ?