شاید شما هم در مورد نوشتن اسرار یا اصرار دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( اسرار یا اصرار ? )
املای صحیح این کلمات به معنای مورد نظر شما بستگی دارد . اگر منظور شما « راز ها » است املای درست « اسرار » میباشد . اما اگر منظور شما « پافشاری و سماجت » است املای درست آن « اصرار » است .
اصرار درسته یا اسرار / اصرار و پافشاری در جدول / معنی اصرار و التماس
اسرار یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه اسرار :
- جمع سِر
- رازها
- پوشیده ها
- نهانی ها
- بنگ و حشیش
- خطهای کف دست یا پیشانی
تلفظ اسرار :
/~asrAr/
معنی اسرار در لغتنامه دهخدا
اسرار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سِرّ . رازها. ( منتهی الارب ). نهانی ها. بنات الصدور. ( المرصع ). بنات الضمیر. ( المرصع ). رجوع به سِرّ شود .
با وی [ احمد بوعمرو ] خلوتها کردی [ سبکتکین ] و شادی و غم و اسرار گفتی. ( تاریخ بیهقی ).
زنان را با غوامض اسرار مردان چه کار. ( کلیله و دمنه ).
برزویه گفت قویتر رکنی بناء مودّت را کتمان اسرار دوستانست. ( کلیله و دمنه ).
اما مفتاح همه اغراض کتمان اسرار است. ( کلیله و دمنه ).و اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت. ( کلیله و دمنه ).
|| ج ِ سَرَر و سُرَر. خطوط کف دست و شکنهای آن. خطها که بر کف دست باشد: اسرار کف ؛ خطوط آن.
|| ج ِ سِرَر، بمعنی آنچه بریده شود از ناف کودک و پوست سماروغ و گل خاک که بر وی چفسیده باشد و آخر شب از ماه و شکنهای کف دست و پیشانی. ( منتهی الارب ).
ادامه معنی اسرار در دهخدا
اسرار. [ اِ ] ( ع مص ) پوشیدن. ( منتهی الارب ). پنهان کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ).
|| ظاهر کردن.( منتهی الارب ). آشکار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). پیدا کردن.
|| رسانیدن : اسر الیه حدیثاً؛ رسانید به وی سخن را. ( منتهی الارب ). رسانیدن سخن بکسی بسرّ : و اذ اسرّ النبی ُ الی بعض ازواجه حدیثاً فلما نبأت به و اظهره اﷲ علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض فلما نبأها به قالت من انبأک هذا قال نبأنی العلیم الخبیر. ( قرآن 3/66 ).
|| در میان نهادن راز خود با کسی : اسرّ الیه بسرّه ؛ در میان نهاد با وی راز خود را. ( منتهی الارب ).
اسرار. [ اِ ] ( ع اِ ) بلغت مغربی اسم نبات بحری است.
قرم. و این درخت را صمغی است که آن را شوره نامند.
اسرار.[ اَ ] ( اِ ) قسمی بنگ. نوعی از حشیش و بنگ و چرس.
اسرار. [ اَ ] ( اِخ ) تخلّص حاج ملاهادی سبزواری حکیم. سبزواری. رجوع به هادی ( حاج ملا… ) شود.
معنی اسرار در لغتنامه معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) =
- جِ سِرُ، رازها، نهانی ها، سرها.
- جِ سَرَر و سُرَر، خط ها و شکن های کف دست .
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) =
- نهفتن .
- پوشیده با کسی سخن گفتن .
معنی اسرار در فرهنگ عمید
اسرار = ج. سِرّ .
جدول کلمات :
رموز
اصرار یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه اصرار :
- ابرام
- الحاح
- انهماک
- پافشاری
- پیله
- تأکید
- سماجت
- مداومت
- پافشاری
- پاپیچی
- پیوسته عقب کاری رفتن
- ایستادگی
- دوام بر عمل
تلفظ اصرار :
/~esrAr/
معنی اصرار در لغتنامه دهخدا
اصرار. [ اِ ] ( ع مص ) اصرار اسب و خر به گوشش ؛ راست کردن آنرا برای شنیدن. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). راست کردن اسب گوش را تا بشنود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). دو گوش راست کردن اسب. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| اصرار سنبل ؛ آماده برآمدن گردیدن خوشه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). صَرَر گردیدن خوشه. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به صرر شود.
|| دو رفتن و شتافتن. ( منتهی الارب ). اصرار مرد در دویدن ؛ شتافتن وی. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). اصرار فلان ؛ دو رفتن فلان و شتافتن. ( از ناظم الاطباء ).
|| اصرار مرد بر کار؛ عزم کردن و پایداری و دوام وی بر آن. ( از قطر المحیط ).بر چیزی ایستادن. ( تاج المصادر بیهقی ). عزیمت نمودن بر کار و ثبات و دوام ورزیدن بر آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عزم کردن بر کار. ( از اقرب الموارد ). پافشاری و مداومت و ثبات بر کار. ( از اقرب الموارد ) .
درایستادن در کار. الحاح. ابرام. بر کارها بایستادن. ایستادن بر چیزی. پیوسته به کاری بودن. پافشاری کردن. سماجت. ایستادگی : او چون اصرار و انکار قوم دید جز مداراة و ترک مماراة چاره ای ندید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 289 ).
– امثال :
از ما اصرار از او انکار.
به اصرار آدمی را به هر کار توان واداشت .
|| بر گناه بایستادن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ).
پافشاری و دوام وثبات بر کاری و درین معنی اکثر در شر و گناهان بکاررود.
یقال : اصرّ علی الذنب ؛ اذا لم یُقلع عنه. ( از اقرب الموارد ). همیشه بر گناه بودن. پیوسته در معصیت بودن. پیوسته بر گناه بودن. ( مؤید الفضلاء ).
ادامه معنی اصرار در دهخدا
بر گناه بایستادن. بر معصیت ایستادن. بر معصیت بیستادن. ( زوزنی ). ادامه بر گناه و عزم بر ارتکاب گناههایی که در سابق از بنده سر زده است ، کذا فی الجرجانی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و در حدیث آمده است : آنگاه که اصرار بر گناهی صغیره باشد آنگاه در حکم کبیره و قادح عدالت است :
شتاب راچو کند پیر در ورع رغبت
درنگ را چو کند بر گنه جوان اصرار
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ص 277 ).
و بدین مقامات و مقدمات هرگاه که حوادث بر عاقل محیط شود باید که در پناه صواب رود و بر خطا اصرار ننماید. ( کلیله و دمنه ). چون مدتی بر این برآمد و ایشان الا اصرار نیفزودند [اصحاب سبت ]، خدای تعالی ایشان را عذاب فرستاد. ( تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 4 ص 516 ).
|| شوخ چشمی.
|| تنها بر کردن کاری مستعد شدن. ( غیاث ) ( آنندراج ). مستعد به کاری شدن. ( فرهنگ نظام ).
|| منع کردن کسی قبول نساختن. ( غیاث ) ( آنندراج ). منع کسی را قبول نکردن. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به ارمغان آصفی ص 133 شود.
اصرار. [ اَ] ( اِخ ) نام قبیله ای از عرب که در قلعه صُرَر سکونت دارند. ( منتهی الارب ).
معنی اصرار در لغتنامه معین
اصرار ( اِ ) [ ع . ] (مص ل . ) = پافشاری کردن .
جدول کلمات :
ابرام
معنی اصرار در فرهنگ عمید
ابرام و پافشاری کردن در کاری، پیوسته دنبال کاری رفتن، در امری پایداری کردن، ایستادگی و ثبات بر کاری.
* اصرار ورزیدن: (مصدر لازم ) اصرار کردن، اصرار داشتن، ایستادگی و پافشاری کردن در امری.
اصرار به انگلیسی
- insistence
- urging
- assertiveness
- importunity
- persistence
- pertinacity
- protestation
- urgency
پافشاری یعنی چه ؟
مترادف و معادل واژه پافشاری :
- ابرام
- اصرار
- ایستادگی
- پاپی
- تأکید
- سماجت
- مداومت
- مقاومت
/pAfeSAri/
معنی پافشاری در لغتنامه دهخدا
پافشاری. [ ف ِ ] ( حامص مرکب ) پایداری. ایستادگی. مقاومت. ثبات.استقامت. استواری. پابرجائی. پای برجائی. ثبات قدم. اصرار. ابرام. و با مصدر کردن صرف شود.
معنی پافشاری در لغتنامه معین
پافشاری (فِ ) (حامص . ) = پایداری ، ایستادگی .
معنی پافشاری در فرهنگ عمید
پافشاری =
۱. مقاومت، استقامت، پایداری، ایستادگی.
۲. اصرار.
پافشاری به انگلیسی
- emphasis
- importunity
- insistence
- perseverance
- persistence
- pertinacity
- urgency
مطلب خوب و جامعی قرار دادید
درود بر شما پارسیگویان گرامی
کلمهی صحیح در اینجا اصرار است.
اصرار به معنای پافشاری کردن، تکرار یک درخواست یا نظر، و ایستادگی بر روی چیزی است. به عبارت سادهتر، وقتی کسی به طور مداوم و با قاطعیت چیزی را میخواهد یا به آن باور دارد، اصرار میکند.
مثال:
او بر روی رفتن به سفر اصرار داشت.
با وجود مخالفت دیگران، او بر نظر خود اصرار ورزید.
اسرار به معنای راز یا چیزی که پنهان نگه داشته میشود است.
مثال:
او راز بزرگی را در دل داشت.
اسرار خانوادگی اغلب برای نسلهای بعدی پنهان میماند.
در یک نگاه:
اصرار: پافشاری، تکرار، ایستادگی
اسرار: راز، چیزی که پنهان است