شاید شما هم در مورد نوشتن مساعده یا مصاعده دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( مساعده یا مصاعده ? )
املای صحیح این واژه « مساعده » میباشد و نوشتن به صورت « مصاعده » نادرست است .
فهرست مطالب
مساعده یعنی چه ?
مترادف و معادل مساعده :
- مبلغی پیشکی پرداختن
- پیش پرداخت
- یارمندی نمودن
- بخشی از حقوق کارمند و کارگر که زودتر از تاریخ پرداخت شود .
تلفظ مساعده :
هم خانواده مساعده :
- سَوَاعِد
- مُسَاعِد
- مَسْعُود
- مُسَاعَدَة
- اسْتَسْعَدَ
- أَسْعَدَ
- تَسَعَّدَ
- ساعَدَ
- سُعْدِيَات
- سَعَادة
- سُعُود
- سَعِيد
- سَاعِدَة
- سُعَادَي
- سَعْدان
- سُعْد
مساعده در جدول کلمات :
اوانس
مساعده حقوق
مساعده حقوق به بخشی از حقوق کارکنان اتلاق می گردد که قبل از موعد پرداخت حقوق ، در صورت درخواست کارکنان پرداخت میگردد . بدیهی است مبلغی را که به عنوان مساعده در ماه پرداخت شده است در پایان ماه و هنگام محاسبه حقوق از مبلغ حقوق کسر گردد.
مساعده در ازای درخواست کارکنان ارائه می شود و در پایان هر ماه از حقوق کسر می گردد
شرایط پرداخت مساعده حقوق
برخی از شرکت ها با مشخص کردن سقف پرداخت برای مساعده و گذاشتن شرایطی مانند پرداخت نکردن مساعده در ماه اول شروع به کار از اتفاقات احتمالی نظیر پرداخت مساعده بیشتر از حقوق پرسنل پیشگیری می کنند .
- معمولا از هفته دوم ماه کارکنان میتوانند 30 تا 50 درصد از حقوق ماهیانه خود را مساعده درخواست کنند .
- مقدار مساعده نباید حقوق کارکنان را در آخر ماه منفی کند مثلا یک کارمند هر ماه 55 درصد از حقوق خود را به دلیل قسط وام دریافت نمیکنم اگر همین کارمند در نیمه ی ماه 50 درصد مساعده در یافت کند در آخر ماه 5 درصد مفنی حقوق به وجود میآید که میتواند برای حسابرسی شرکت مشکلاتی را به وجود آورد .
مساعده در لغتنامه دهخدا
مساعدت. [ م ُ ع َ دَ ] ( ع مص ) مساعدة. مساعده. یاری کردن. ( غیاث ). مدد کردن. کمک کردن. کمک. یاری. یارمندی. دستیاری. همراهی. معاضدت. معاونت. موافقت :
عشق خوش است ار مساعدت بود از یار
یار مساعد نه اندک است و نه بسیار.فرخی.امیر ماضی چند رنج برد… تا قدرخان خانی یافت به قوت مساعدت وی کار او قرار گرفت. ( تاریخ بیهقی ). اگر مرد از قوت عزم خویش مساعدت تمام نیابد. ( تاریخ بیهقی ).
چون دوستی مؤکد گشت بدانند که مساعدت و موافقت هر دو جانب [ مسعود و قدرخان ]… شادمانه شوند.( تاریخ بیهقی ص 210 ). قضای ایزد تعالی با تضریبهای وی مساعدت و موافقت نکرد. ( تاریخ بیهقی ).
نفاذ کار و ادراک مطلوب جز به عادت ذات و مساعدت بخت ملک نتواندبود. ( کلیله و دمنه ). قابوس… باز گردید و با نیشابور آمد و منتظر مساعدت ایام و امکان فرصت بنشست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 216 ).
مساعدة. [ م ُ ع َ دَ ] ( ع مص ) مساعدت. مساعده. یارمندی نمودن. ( منتهی الارب ). یاری کردن. ( آنندراج ). معاونت کردن. ( اقرب الموارد ): مساعدةالخاطل تعد من الباطل. ( امثال و حکم دهخدا ). و رجوع به مساعدت و مساعده شود.
مساعدة. [ م ُ ع َ دَ ] ( ع اِمص ، اِ ) مساعده. مساعدت.
|| آنچه از بزر و نفقه و جز آن که مالک به رعیت خود و زارع ملک خود پیشکی می دهد که در سر خرمن بردارد. ( ناظم الاطباء ).
زری که پیش از کار به کارگر دهند. پیش داد. پیشی. پیشکی. پیش مزد. پیش کرایه. پیش پرداخت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : آنچه به جهت نسق زراعات ضرور داند به عنوان بذر و مساعده به مستأجر و رعیت داده در رفع محصول بازیافت نماید. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 45 ).
آنچه به جهت نسق زراعات ضرورند از مالیات سرکار به عنوان بذر و مساعده و مؤونت زراعت به رعیت داده در رفع محصول وجه مساعده و مؤونت را بازیافت نماید. ( تذکرةالملوک ص 46 ).
ترکیبات مساعده در لغتنامه دهخدا
– مساعده دادن ؛ پیشی دادن. پیش از رسیدن هنگام دریافت مزد قسمتی از آن را دادن. مقداری اندک یا مبلغی کم از مقدار یا مبلغ بیشتر را پیشی دادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
– || یاری مالی کردن به رعیت پیش از رسیدن فصل خرمن.
– مساعده گرفتن ؛ پیشکی گرفتن. مقداری از مزد یاحقوق خود را قبل از موعد مقرر گرفتن.
– || یاری و کمک مالی گرفتن زارع پیش از فصل خرمن از مالک.
معنی مساعده در لغتنامه معین
مساعده (مُ عِ دَ یا دِ ) [ ع . مساعدة ] =
- (اِمص . ) یاری .
- پیش پرداخت .
(مُ عِ دِ ) [ ع . مساعدة ] (مص م . ) کمک رساندن ، یاری کردن .
مساعده یا مصاعده ?
معنی مساعده در فرهنگ عمید
مساعده = پیش پرداخت.
۱. کمک کردن، یاری کردن.
۲. همراهی کردن، موافقت کردن.
اشتباه تایپی: lshuni نقش: آوا: /mosA~ede/
مساعده به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
مُسَاعَدَة [عمومی] | مُسَاعَدَة : ج مُسَاعَدَات [سعد]: كمك و يارى، مدد كارى؛ «مُسَاعَدة ماليَّة» : كمكهاى مالى. |
مساعدة [عمومی] | مساعدة : کمک کردن ياري کردن مساعدت کردن پشتيباني کردن حمايت کردن کمک ياري حمايت همدست بردست ياور مساعدت مساعدت کردن (با) همدستي کردن مدد رساندن بهترکردن چاره کردن مدد نوکر مزدور |
مساعدة [عمومی] | پشتيباني، كمك، حمايت، ياري |
سَعْد [عمومی] | سَعْد : ج أَسْعُد و سُعُود: خوشبختى نيكبختى، اين واژه ضد (النَّحْس) است. |
مَسْعُود [عمومی] | مَسْعُود : ج مَسَاعِيد [سعد]: سعادتمند. |
مساعده به انگلیسی
- advance
- start
- subsidy
- advance (money)
مساعده به آلمانی :
- Unterkunft
- Vorangehen
فرم درخواست مساعده
برای دانلود فرم درخواست مساعده با فرمت PDF اینجا کلیک کنید .