شاید شما هم در مورد نوشتن معضل یا معظل دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( معضل یا معظل ? )
معضل یا معزل ? معضل درسته یا معضل ? معضلات یا معضلات ?
املای صحیح این واژه « معضل » میباشد و نوشتن به صورت « معظل » نادرست است .
فهرست مطالب
معضل یعنی چه ?
مترادف و معادل معضل :
- بغرنج
- پیچیده
- دشوار
- سخت
- صعب
- مسئله
- مشکل
- معقد
- کاستی
/mo~zal/
متضاد معضل : سهل، آسان
تلفظ معضل :
معنی معضل در لغتنامه دهخدا
معضل. [ م ُ ض ِ ] ( ع ص ) امر معضل ؛ کار بی بیرون شو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سخت دشوار. مشکل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کار دشوار و فرو بسته. ( از اقرب الموارد ) : و این معضل ترا چگونه دست دهد و این مشکل به کدام شکل روی نماید. ( سندبادنامه ص 70 ). تا اگر مهمی پیش آید یا معضلی روی نماید بدین نامها دفع و رفع آن کنی. ( سندبادنامه ص 228 ).
|| زنی که بچه آوردن بر او دشوار باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجة و غیرها. ج ، معاضیل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
|| مرد قوی و استوارخلقت و منه فی صفته صلی اﷲ علیه و آله : انه کان معضلا ای موثق الخلق. ( منتهی الارب ). مرد قوی و استوارخلقت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
|| مرد زیرک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
|| سخت و شدید القبح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شدید القبح. ( اقرب الموارد ).
|| داء معضل ؛ بیماری درمان ناپذیر. ( از اقرب الموارد ).
معضل. [ م ُ ض َ ] ( ع ص ) نزد محدثان حدیثی را گویند که از اسناد آن دو یا بیشتر ساقط شده باشد مانند قول مالک از رسول اﷲ( ص ) و تفاوتی نیست بین آنچه از صحابه و تابعی ساقط شده باشد یا از تابعی و تبع او و یا جز آنها و نیز تفاوتی نکند که سقوط از یک جا باشد یا بیشتر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
در اصطلاح درایه حدیثی است که از اسناد آن دو یا چند نفر از اول یا وسط یا آخر ساقط شده باشد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
معضل. [ م ُ ع َض ْ ض ِ ] ( ع ص ) دشوار زاینده. مُعَضِّلَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ،معاضیل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجة و غیرها. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
|| بیت معضل ؛ خانه تنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
معنی معضل در لغتنامه معین
معضل (مُ ضَ ) [ ع . ] (اِمف . ) = مشکل ، دشوار.
معنی معضل در فرهنگ عمید
۱. سخت و دشوار و زشت.
۲. [قدیمی] امر مشکل و دشوار.
اشتباه تایپی: luqg جمع معضل : معضلات آوا: /mo~zal/ نقش: اسم
معضل به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
أُحجِية | معضل |
احجية | معضل |
أحجية | معضل |
قَضِيةُ شابكة | معضل |
قضية شائِكة | معضل |
معضل به انگلیسی
- intricate
- difficulties
- questions
- intricate questions
- dilemma
- predicament
- problem
- woe
- difficult
- intricats
معنی معضلات درلغتنامه دهخدا
معضلات. [ م ُ ض ِ ] ( ع اِ ) مسائل مشکل. ( منتهی الارب ). مشکلات. ( آنندراج ) ( غیاث ). کارهای دشوارو مسائل مشکل. ( ناظم الاطباء ). ج ِ معضلة. مسائل دشوار و فرو بسته که به طریق حل آن راه نتوان یافت. ( از اقرب الموارد ) : ما جمله برادران و پسران فرمان نافذ را ممتثل ایستاده و کفایت مهمات و دفع معضلات را چشم و گوش نهاده. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 157 ).
|| سختیها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شداید: نزلت بهم المعضلات. ( اقرب الموارد ).
معنی معظل در لغتنامه دهخدا
معظل. [ م ُ ظِ ] ( ع ص ) جای درخت ناک. مُعْظَئل . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).