حتما برای شما هم پیش آمده است عبارت « نصیب شدن » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( نصیب شدن یعنی چه ? )
فهرست مطالب
نصیب شدن
مترادف و معادل « نصیب شدن » :
- قسمت و روزی شدن
- اتفاق افتادن
- بهره کسی شدن
- عاید شدن
- به دست آمدن
- مقدر شدن
- سود بردن
- در سرنوشت قرار گرفتن
- در بخت و اقبال بودن
تلفظ نصیب شدن :
نصیب یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه نصیب :
- بهره
- بهر
- حصه
- روزی
- سهم
- قسمت
- نصیبه
- نوال
- اقبال
- بخت
- تقدیر
- سرنوشت
- طالع
- قرعه
- نشان
/nasib/
(تلفظ: nasib) (فارسی: نَصیب) (انگلیسی: nasib) نصیب شدن یعنی چه ?
معنی نصیب در لغتنامه دهخدا
نصیب. [ ن َ ] ( ع اِ ) بهر. ( زمخشری ). حظ. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). بهره. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( زمخشری ) ( ناظم الاطباء ). حصه. قسمت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
حصه معین و بهره ازهر چیزی. ( از متن اللغة ). وایه. ( ناظم الاطباء ). قسم.قسمت. تیربخش. سهم. نصیبة. فرخنج. نیاوه. حظیة. ( یادداشت مؤلف ). ج ، انصباء، انصبة، نُصُب .
– بی نصیب ؛ نامتمتع. بی بهره. محروم. نابهره مند.
– نصیب آمدن ؛ بهره شدن. حاصل شدن. به دست آمدن. نصیب افتادن .
– نصیب افتادن ؛ روزی شدن. نصیب آمدن. قسمت شدن .
– نصیب برداشتن ؛ بهره بردن. سهم گرفتن. بهره مند شدن .
– نصیب بردن ؛ بهره بردن. سهم بردن. متمتع شدن. محظوظ و بهره مند شدن .
– نصیب دادن ؛ بهره دادن. متمتع ساختن. بهره مند کردن .
– نصیب شدن ؛ نصیب آمدن. نصیب افتادن. قسمت و روزی شدن.
– نصیب کردن ؛ قسمت کردن. روزی کردن : خدا نصیب کند!
– نصیب یافتن ؛ بهر یافتن. بهره یافتن. تمتع یافتن .
|| تقدیر. سرنوشت. بخت. طالع. خوشبختی و بدبختی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی نخستین و شواهد آن شود.
|| حصه از چیزی . ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به معنی نخستین شود.
|| حوض. ( منتهی الارب )( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( آنندراج ).
|| ( ص ) دام بر پای کرده . ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( آنندراج ).
نصیب. [ ن ُ ص َ ] ( اِخ ) ابن ریاح مکنی به ابومحجن ، مولی عبدالعزیزبن مروان ، از شعرای فحل عرب است ، وی سیاه و غلام راشدبن عبدالعزی کنانی و در حضور عبدالعزیزبن مروان ابیاتی انشاد کرد، عبدالعزیز او را خرید و آزاد ساخت. موضوع تغزلات او زنی از قبیله کنانه بود به نام ام بکر، زینب بنت صفوان. و این مطلع از قصایدی است .
نصیب. [ ن َ ] ( اِخ ) طالب ( حاجی… ) ابن حاجی مقصودچیت ساز اصفهانی متخلص به نصیب از شعرای قرن یازدهم است وی از ایران به هند مهاجرت کرده است .
معنی نصیب در لغتنامه معین
(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) :
- بهره ، قسمت .
- بخت ، اقبال . ج . انصبه .
معنی نصیب در فرهنگ عمید
نصیب =
- بهره، حظ.
- بخت و اقبال.
نصیب شدن به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
حَرَّز | نصيب |
حِصَّة | نصيب |
حِصَّة في الأرباح | نصيب |
حَظَّ | نصيب |
رِفَد (رافدة) | نصيب |
وزيعة | نصیب |
قدر | نصیب و قسمت |
صیب شدن به انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
ordain | نصیب کردن |
deprive | بی نصیب کردن |
portionless unfortunate | بی نصیب |
portion share destiny portion share destiny cut distribution doom lot [fig.] destiny | نصیب |
نصیب شدن رو در یک متن درسی دیدم
سپاس