حتما برای شما هم پیش آمده است عبارت تضییع حق را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( تضییع حق یعنی چه ? )
فهرست مطالب
معنی تضییع حق
تضییع حق یک اصطلاح فقهی و حقوقی است به معنی پایمال کردن و تباه نمودن چیزی که حق و مال دیگری است . معمولا میشنویم کسی حق کسی را تضییع کرده است یعنی حق او را پایمال کرده است .
مثال :
سید ابراهیم رئیسی : نرخ تورم با حقوق مردم ارتباط مستقیم دارد و اختلاف موجود در این رابطه موجب تضییع حق الناس است که نباید به سهولت از کنار آن گذشت و باید برای رسیدن به آمار متقن ، تدبیر شود.سرپوش
تلفظ تضییع حق :
معنی تضییع
مترادف و معادل واژه تضییع:
- اتلاف
- تباه سازی
- حیف ومیل
- ضایع سازی
- هدر
- هدر دادن
- تلف کردن
- ضایع کردن
- ازبین بردن
- پایمال کردن
- نابودی
- ضایع کردن
- مهمل و بیکار کردن
/tazyi~/
تضییع در لغتنامه دهخدا
تضییع . [ ت َض ْ ] ( ع مص ) ضایع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مهمل و هیچکاره گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ضایعکردگی و اتلاف. ( ناظم الاطباء ) : و هیچ خردمند تضییع عمر در طلب آن جایز نشمرد. ( کلیله و دمنه ).
و تضییع منفعتی از آن جهت. ( کلیله و دمنه ). تضییع نفایس اموال و احتمال تحکمات فاسد لشکر بر تحفظ خانه و موافقت برادر و رعایت مصلحت کلی راجح دید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 190 ).
|| بی تیمار گذاشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
|| در مثل : الصیف ضیعت اللبن ، بکسر تاء اگرچه بدان به مذکر و جمع خطاب کنند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و در مجمعالامثال ، فی الصیف ضیعت اللبن نیز روایت شده ، برای کسی مثل زنند که خود فرصتی مناسب را از دست داده است ، سپس در پی بدست آوردن آن برمی آید.
معنی تضییع در لغتنامه معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) =
- ضایع کردن ، تباه ساختن .
- مهمل و بیکار کردن .
معنی تضییع در فرهنگ عمید
۱. ضایع کردن، تلف کردن.
۲. مهمل و بیکار ساختن چیزی.
آوا: /tazyi~/ نقش: اسم اشتباه تایپی: jqddu
تضییع به انگلیسی
LAW:: infringement of the rights of others
LAW:: denial of justice
تضییع به عربی
ضياع | ضايع شدن، تضييع شدن، نابودي، تلف شدن، خسارت، زيان، نيستي، احساس غربت، وحشت، فقدان |
ضَائِع | ضَائِع : ج ضُيَّع و ضِيَاع [ضيع]: گُم شده، از دست رفته، پوچ و ناچيز. |
مَضْيَعَة | مَضْيَعَة : [ضيع]: آنچه كه باعث ضايع شدن و تباهى شود. |