شاید شما هم در مورد نوشتن بگذره یا بگزره دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( بگذره یا بگزره ? )
املای صحیح این واژه « بگذره » میباشد و نوشتن به صورت « بگزره » نادرست است .
فهرست مطالب
بگذره یعنی چه ?
مترادف و معادل « بگذره » :
- اشاره به گذشتن
- برَوَد
- عبور کند
- گذشتن ازجائی
- رد بشود
- گذشتن و عبورکردن ازجائی
تلفظ بگذره :
/begazarh/
معنی گذر
مترادف و معادل واژه گذر :
- آمد و رفت
- تردد
- عبور
- گذار
- گذشتن
- مرور
- مسیر
- کوچه
- گذرگاه
- معبر
معنی گذر در لغتنامه دهخدا
گذر. [ گ ُ ذَ ] ( اِ ) راه. گذار. عبره. راهی که بجهت عبور دریا معین باشد. ( آنندراج ) ( غیاث ).
معبر. جاده. راه شاه. گذری فراخ که از آنجا به راههاو جایهای بسیار توان شد. ( فرهنگ اسدی ) :
گذر جوی و چندین جهان را مجوی
گلش زهر دارد بخیره مپویفردوسی
|| ( اِمص ) عبور. گذر کردن. ( گاه با آمدن ، یافتن و بودن استعمال شود ) .
– گذر بودن و گذر داشتن از کسی یا چیزی ؛ برتر بودن و برتر رفتن از آن .
|| ( اِ ) چاره. علاج ( گاه با بودن ، یافتن و مانند آن استعمال شود ) .
|| نجات .
– ره گذر ؛ راه. جاده .
– بادگذر ؛ کنایه از سریع و تند همانند باد .
معنی گذر در لغتنامه معین
(گُ ذَ ) (اِ. ) راه ، معبر، جاده .
‘bv
f’bvi
معنی گذر در فرهنگ عمید
۱. = گذشتن
۲. گذرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): زودگذر، دیرگذر.
۳. (اسم مصدر ) عبور، گذشتن از جایی.
۴. (اسم ) محل عبور.
*گذر دادن : (مصدر متعدی ) راه دادن و اجازۀ عبور دادن : در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند / گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را (حافظ : ۲۶ ).
* گذر داشتن :راه داشتن، عبور کردن.
* گذر کردن: (مصدر لازم ) گذشتن و عبور کردن از جایی.
صرف فعل گذراندن
فعل | گذراندن |
---|---|
بن گذشته | گذراند |
مادهی گذشته | گذرانده |
بن حال | گذران |
گزارشی – گذشته گذراندن
گذشتهی ساده
من گذراندم تو گذراندی او/آن گذراند ما گذراندیم شما گذراندید ایشان/آنها گذراندند
گذشتهی ناتمام
من میگذراندم تو میگذراندی او/آن میگذراند ما میگذراندیم شما میگذراندید ایشان/آنها میگذراندند
گذشتهی استمراری
من داشتم میگذراندم تو داشتی میگذراندی او/آن داشت میگذراند ما داشتیم میگذراندیم شما داشتید میگذراندید ایشان/آنها داشتند میگذراندند
گذشتهی نقلی
من گذراندهام تو گذراندهای او/آن گذرانده(است) ما گذراندهایم شما گذراندهاید ایشان/آنها گذراندهاند
گذشتهی پیشین
من گذرانده بودم تو گذرانده بودی او/آن گذرانده بود ما گذرانده بودیم شما گذرانده بودید ایشان/آنها گذرانده بودند
گزارشی – حال گذراندن
حال ساده
من گذرانم تو گذرانی او/آن گذراند ما گذرانیم شما گذرانید ایشان/آنها گذرانند
حال ناتمام
من میگذرانم تو میگذرانی او/آن میگذراند ما میگذرانیم شما میگذرانید ایشان/آنها میگذرانند
حال استمراری
من دارم میگذرانم تو داری میگذرانی او/آن دارد میگذراند ما داریم میگذرانیم شما دارید میگذرانید ایشان/آنها دارند میگذرانند
گزارشی – آینده گذراندن
من | خواهم گذراند |
---|---|
تو | خواهی گذراند |
او/آن | خواهد گذراند |
ما | خواهیم گذراند |
شما | خواهید گذراند |
ایشان/آنها | خواهند گذراند |
التزامی – گذشته گذراندن
آینده ساده
من گذرانده باشم تو گذرانده باشی او/آن گذرانده باشد ما گذرانده باشیم شما گذرانده باشید ایشان/آنها گذرانده باشند
التزامی – حال گذراندن
گذشتهی نقلی
من بگذرانم تو بگذرانی او/آن بگذراند ما بگذرانیم شما بگذرانید ایشان/آنها بگذرانند
امری – حال گذراندن
حال ساده
من – تو بگذران او/آن بگذراند ما بگذرانیم شما بگذرانید ایشان/آنها بگذرانند