حتما برای شما هم پیش آمده است، سعه صدر را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( سعه صدر یعنی چه ? )
فهرست مطالب
معنی سعه صدر
مترادف و معادل «سعه صدر» :
- صبر و تحمل داشتن
- بلندنظری
- بلندهمتی
- گشاده دستی
متضاد «سعه صدر»:
- کوته بینی
- کوته نظری
- کم همتی
نقش: | اسم |
اشتباه تایپی: | sui wnv |
آوا: | /se~eyesadr/ |
تلفظ سعه صدر :
/se~eyesadr/
سعه یعنی چه ؟
مترادف و معادل واژه سعه:
- وسعت
- فراخی
- گنجایش
- سعت
- وسعت
- گسترش
- گشایش
- گشادگی
- توانایی
- توانگری
متضاد واژه سعه:
- تنگی
- ضیق
/se~e/
معنی سعه در لغتنامه معین
سعه (سَ عَ ) [ ع . سعة ] = (اِمص . ) نک سعت .
معنی سعه در فرهنگ عمید
۱. وسعت، گشادگی، فراخی.
۲. توانگری.
۳. توانایی.
صدر یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه صدر :
- پیشوا
- رئیس
- آغوش
- بر
- سینه
- بالا
- والا
- بالانشین
- پیشگاه
- لقبی برای بزرگان خاندان
- ابتدای متن نامه
متضاد صدر: ذیل .
تلفظ صدر :
/sadr/
معنی صدر در لغتنامه دهخدا
صدر. [ص َ ] ( ع اِ ) بالای مجلس. طرف بالا : مرا با خویشتن در صدر بنشاند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 142 ).
|| اعلای مقدم هر چیز و اوّل آن. ( منتهی الارب ). ج ، صدور. || بزرگ. مهتر. رئیس.
|| سینه. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( تشریح میرزا علی ص 105 ) ( مهذب الاسماء ). سینه مردم. ( منتهی الارب ). بر. ج ، صدور : و کلها نافعة من اوجاع الجنبین و الصدر. ( ابن البیطار ).
|| دارای منصب صدارت. کسی که تعیین قضات و متولیان وقف بعهده اوبوده است .
صدر. [ ص َ دَ ] ( ع اِ ) روز چهارم از روزهای نحر. || اسم جمع صادر.
|| ( مص ) بازگشت از آب و حج. ( منتهی الارب ).
معنی صدر در فرهنگ معین
(صَ ) [ ع . ] (اِ. ) =
- سینه
- اول هر چیزی .
- بالا، طرف بالا.
- پیشوا، بزرگ . ج . صدور.
معنی صدر در فرهنگ عمید
- سینه، سینۀ انسان.
- اول هرچیز.
- قسمت بالای چیزی، بالا: صدر مجلس.
- [قدیمی، مجاز] مقدم، پیشوا.
* صدر اعظم: (سیاسی ) نخست وزیر.
صدر در جدول کلمات :
- سینه
- سینه انسان
- مقدم
- پیشوا