شاید شما هم در مورد نوشتن قورباغه یا غورباقه دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( قورباغه یا غورباقه ? )
املای صحیح این واژه « قورباغه » میباشد و نوشتن به صورت « غورباقه » نادرست است .
فهرست مطالب
املای قورباغه
مترادف و معادل واژه قورباغه :
- چغر
- غوک
- وزغ
- موجودی دوزیست که تنوع زیادی در اندازه و رنگ دارد
علت نام گذاری : قورباغه موجودی است که در باغها با صدای قورقور شناخته میشود، از ترکیب «قور» + «باغ» +حرف اضافه «ه» این واژه ساخته میشود .
اصلی ترین انواع قورباغه ایرانی :
- قورباغه مرداب
- سمندر لرستانی
- قورباغه درختی یا همان داروگ
تلفظ قورباغه :
/qurbAqe/
معنی قورباغه در لغتنامه دهخدا
قورباغه. [غ َ / غ ِ ] ( ترکی ، اِ ) غورباغه. قُرباغه. قُرباقه. قورباغا. قوربغا. قوربغه. جانوری است از رده ذوحیاتین های بی دم که اندام های خلفیش بقدر کافی طویلند و موجب جهش حیوان در حرکت میباشند و بعلاوه حیوان در آب بوسیله آنها بخوبی شنا میکند.
نوزاد قورباغه در موقع خروج از تخم بصورت ماهی کوچکی با سر مدور و بزرگی است که در آبهای راکد میزید و کاملاً آبزی است زیرا دارای برانشی میباشد و پس از دگردیسی بصورت قورباغه بالغ درمی آید و میتواند زندگی خاکی نیز داشته باشد.
قورباغه بشکل بالغ کاملاً هوازی است و برای تنفس باید بسطح آب بیاید، معذلک مدت چند دقیقه میتواند زیر آب بماند و اکسیژن محلول در آب را از راه پوست بدن جذب نماید. قورباغه حیوان بسیار پرخوری است و از حشرات و ماهیهای کوچک تغذیه میکند. در حدود 117 گونه از این جانور شناخته شده که در سراسر کره زمین پراکنده اند.
قورباغه را نباید با وزغ اشتباه کرد، زیرا دومی حرکتش بوسیله راه رفتن است و جهش ندارد و بعلاوه دارای مردمک چشم عمودی است در حالی که مردمک چشم قورباغه گرد است.
از سوی دیگر قورباغه در فک فوقانیش دارای دندان است ، ولی وزغ غالباً فاقد دندان میباشد. قورباغه برنگهای مختلف قهوه ای و سبز و خرمائی و صورتی و لک و پیس دار مشاهده میشود. نوعی قورباغه عظیم الجثه با صدای موحش در ممالک متحده امریکا وجود دارد که به آن قورباغه گاوی گویند و طولش به پنجاه سانتیمتر میرسد. ضفدع. غوک. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، قورباغگان.
– امثال :
آب که بالا میرود قورباغه شعر میگوید. ( فرهنگ نظام ).
آوازه خوان ماهی قورباغه است . ( فرهنگ نظام ).
قورباغه آوازه خوان شده بیات گاو میخواند. ( امثال و حکم دهخدا ).
مار که پیر شد قورباغه کونش میگذارد. ( فرهنگ نظام ).
معنی قورباغه در لغتنامه معین
(غِ )(اِ. ) جانور دوزیست از تیرة غوکان ، معمولاً آبزی که دم و گردن ندارد دارای پوست صاف و دست و پای پره دار با جهش سریع .
معنی قورباغه در فرهنگ عمید
- (زیست شناسی ) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند. نوزاد بی دست وپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است، غوک، وزغ، چغز، کلا.
- (ورزش ) نوعی شنا مانند حرکات قورباغه در هنگام شنا کردن.
آوا: | /qurbAqe/ |
نقش: | اسم |
اشتباه تایپی: | r,vfhyi |
قورباغه به اسپانیایی
rana : غوك, وزغ, قورباغه .
قورباغه به آلمانی
(dollarnote (f : غوک، قورباغه .
(laubfrosch (m : قورباغه .
قورباغه به انگلیسی
frog : قورباغه .
tadpole : بچه وزغ ، بچه قورباغه .
polliwog : قورباغه کوچک .
hyla : قورباغه درختی .
قورباغه به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
ضفدع | قورباغه |
نعيق | چون غوک يا قورباغه صدا کردن |
ضفدع | قورباغه گرفتن |
صرخة | صداي مخصوص هر حيوان (مثل صداي قورباغه) |
قورباغه به سوئدی
groda : غوك , وزغ , قورباغه , قورباغه گرفتن .
grodyngel : بچه وزغ , بچه قورباغه .
groda : غوك , وزغ , قورباغه .
قورباغه به فرانسوی
grenouille : غوك , وزغ , قورباغه .
قورباغه به فنلاندی
sammakko : غوك , وزغ , قورباغه , قورباغه گرفتن .
میگن قورباغه درسته اما اگر غورباقه یا غورباغه یا قورباقه هیچ فرقی در تلفظ و معنی نمیکنه و معانی متفاوتی ندارن مثل طهران و تهران هیچ فرقی در تلفظ و معنی باهم نمیکنن پس نباید برای نوشتن قورباغه هم غلط املائی در نظرگرفت
مرسی از مطلبتون سپاس بی کران
باز هم از این مطالب بذارید
ممنون