شاید شما هم در مورد نوشتن مهلت یا محلت دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم .
املای صحیح این واژه « مهلت » میباشد و نوشتن به صورت « محلت » نادرست است .
فهرست مطالب
مهلت یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه مهلت :
- اجل
- استمهال
- امان
- تأخیر
- اجل
- درنگ
- ضرب الاجل
- فرجه
- فرصت
- مدت
- موعد
- وعده
- وقت
- زنهار
- زمان
/mohlat/
آوا: /mohlat/ اشتباه تایپی: ligj
lpgjمهلت در حل جدول: مجال مهلت به انگلیسی: deadline
grace
respite
moratorium
extension of time
grace period
reprieveمهلت به عربی: تاجیل
عتلة
فسحة
فضاء
أَجَلٌ
تلفظ مهلت :
معنی مهلت در لغتنامه دهخدا
مهلت [ م ُ ل َ ] ( ع اِ مهلة ) زمان، اجل، مدت، نفسة، ( منتهی الارب )، فرصت ( غیاث ) : گفتند فرمان برداریم به هر چه فرماید اما مهلتی و تخفیفی ارزانی دارد ( تاریخ بیهقی ص 160 ).
از در مهلت نیند اینها ولیک
تو خدایا هم کریمی هم حلیم(ناصرخسرو)
بشتاب سوی طاعت و زی دانش
غره مشو به مهلت دنیائی(ناصرخسرو)
دشمن به مهلت قوت گیرد ( کلیله و دمنه )، چون مهلت برسید و وقت فراز آمد هر آینه دیدنی باشد ( کلیله و دمنه ).
مهلتشان یک نفسی بیش نه
هیچکسی عاقبت اندیش نه(نظامی)
مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد(مولوی)
ادانة: به مهلت چیزی خریدن و بها را وامدار شدن. ( از منتهی الارب ).
– مهلت خواستن، استمهال ( تاج المصادر بیهقی )، زمان طلبیدن، زمان خواستن، استنظار ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) درنگی خواستن، مدت خواستن : عبدالملک از کشنده خود یک زمان امان و مهلت خواست ( سلجوقنامه ظهیری ص 23 )
ادامه معنی مهلت در لغتنامه دهخدا
آن قدر زمان مهلت خواست سبب آنکه بعضی از این قرار از وجوه معاملات جرجان تحصیل می بایست کرد . ( ترجمه تاریخ یمینی )، استکلاء، مهلت و تأخیر خواستن، تکلؤ، مهلت و زمان خواستن ( منتهی الارب ).
– مهلت دادن : زمان دادن، مدت دادن، تطویل ( منتهی الارب )، فرصت دادن، تمهیل، استدراج، املا، انظار، تأجیل ( ترجمان القرآن ) تمدید مدت کردن، امهال، امداد، درنگ دادن، درنگی کردن، اساغة ( منتهی الارب ) :
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
ترا که گفت که این زال ترک دستان گفت(حافظ)
– مهلت داشتن ؛ زمان داشتن. مدت داشتن. فرصت داشتن. وقت و زمان معین داشتن :
هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد
ای بسا روز که در زیرزمین خواهد بود.سعدی ( صاحبیه )
- مهلت طلبیدن : مهلت خواستن، زمان خواستن.
- (مصدر) مهلت گرفتن : تمدید مدت کردن.
- مهلت یافتن : به دست آوردن فرمان و مهلت، فرصت یافتن.
|| درنگ، آهستگی ( غیاث ) تأخیر، نظرة ( ترجمان القرآن ) نظره، نظرت، کلاء ( منتهی الارب ) : مهلتی و توقفی باشد تا وی این حاصل را نجماً به نجم به سه سال بدهد ( تاریخ بیهقی ).
|| زمان دهی. زمان که دهندیا خواهند. اطاله مدت. نظر. نفسة. ( از منتهی الارب ).
– امثال :
مهلت در شرع جایز است ( امثال و حکم ).
- مهلة [ م ُ / م َ / م ِ ل َ / م ُ هََ ل َ ] ( ع اِ ) زردآب مرده، ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ریم ( منتهی الارب ).
- واژه مهلة [ م ُ ل َ ] ( ع مص ) انجام دادن با آرامش، مَهل ( از اقرب الموارد ).
- مهلة [ م ُ ل َ ] ( ع اِ ) قطران تنک، ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد )، مُهل.
|| آمادگی ( منتهی الارب )، عدة ( اقرب الموارد ) || درنگ و آهستگی، گویند: اخذ علی فلان المهلة، یعنی پیشی گرفت از وی در سن و سال یا در ادب و آرامش و آهستگی ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) || زمان، اسم است از امهال ( منتهی الارب )، صاحب آنندراج گوید با لفظ رفتن و داشتن و دادن مستعمل است.
معنی مهلت در لغتنامه معین
(مُ لَ ) [ ع ، مهلة ] (اِ) درنگ ، تأخیر.
فرهنگ عمید:
- زمان مشخص برای انجام کاری.
- (اسم مصدر ) = * مهلت دادن
- [قدیمی] زمان.
- مهلت خواستن: (مصدر لازم ) زمان خواستن، فرصت طلبیدن.
- مهلت دادن: (مصدر متعدی ) زمان دادن، فرصت دادن.
مطالب پیشنهادی
مهلت یا محلت ?