شاید شما هم در مورد نوشتن محذور یا محظور دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( محذور یا محظور ? )
املای درست این کلمه به معنا و مفهومی که شما مد نظر دارید بستگی دارد . اگر منظور شما « پرهیز شده » ، « مانع » باشد املای آن « محذور » میباشد ، اما گر منظور شما « ممنوع و حرام » است املای آن « محظور » است .
محذور یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه محذور:
- پرهیز شده
- حذر شده
- مانع
- گرفتاری
- مشکل
- تنگنا
- آنچه از آن پرهیز کنند
- مشقت رنجها
آوا: | /mahzur/ |
محذور به انگلیسی: | shunned avoided necessary to avoid dread [rare] dread |
جمع محذور: | محذورات |
تلفظ محذور:
معنی محذور در لغتنامه دهخدا
محذور [ م َ ] ( ع ص ) امر مخوف، ( منتهی الارب ) آنچه از آن ترسیده شود ( آنندراج )، قوله تعالی ان عذاب ربک کان محذوراً، و وقاک اﷲ کل محذور ( از اقرب الموارد ).
|| ( اِ ) مانع: رأی محذور فی ذلک مع قصدالمبالغه ( شرح رضی ص 145 ) مرحوم قزوینی در یادداشتهای خود درباب استعمال این کلمه و به کار بردن کلمه محظور بجای آن نوشته اند که این کلمه به معنی مانع با «ذال » است نه با «ظ» یعنی محظور، چنانکه بعضی از نادانان غیر مأنوس به کتب عربی گمان کرده اند و در امثال این موارد «محظور» همیشه مینویسند و حال آنکه محظور بکلی مورد استعمال دیگری دارد، مثلاً در این عبارت : استعمال لباس ابریشمی برای مردان محظور است.
یا «الضرورات تبیح المحظورات » و امثال ذلک که واضح است کجاهاست ( از یادداشت های قزوینی ج 3 ص 285 ) || مشقت، رنج.
معنی محذور در لغتنامه معین
واژه محذور (مَ ) [ ع ] (اِمف) : پرهیز شده، آنچه که از آن دوری کنند.
محذور در فرهنگ عمید
۱. [مجاز] گرفتاری، مشکل.
۲. [قدیمی] آنچه از آن می ترسند و حذر می کنند.
محذور به عربی
مَحْذُور | مَحْذُور : حذر : آنچه كه از آن بترسند. |
محذور | خطر، مشكل |
أخذ حذره (حذره) | هوشيار شد، حواسش را جمع كرد، احتياط كرد دقت كرد، مراقبت (احتياط) كرد، مواظبت (احتياط) كرد. |
حَذُر | حَذُر : ج حَذِرُون و حَذَارَى : آنكه بسيار ترسَد و بر حَذَر باشد. |
حَذِر | حَذِر : ج حَذِرُون و حَذَارَى : بسيار پرهيزكار و ترسو. |
محظور یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه محظور :
- اشکال
- تنگنا
- دشواری
- گیر
- مانع
- حرام
- ممنوع
- ناروا
- رودربایستی
محظور به انگلیسی:
- obstacle
- impediment
- prohibited
- dilemma
/mahzur/
معنی محظور در لغتنامه دهخدا
محظور. [ م َ ] ( ع ص ) ممنوع، قدغن شده، حرام کرده شده، منعکرده شده ( غیاث )، قدغن، مانع ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) حرام ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : تباه کردن صورتها و آفریده ها در شرع و در حکمت محظور است ( فارسنامه ابن البلخی ص 58 ).
مهتران… قصد زیردستان… در مذهب سیادت محظور شناسند ( کلیله و دمنه ).
همواره به فجور و شرب خمور و تضییع مال من در مصرف هر منکر و محظور روزگار میگذرانی. ( ترجمه تاریخ یمینی ). روا نباشد در کفن مرده کنند چیزی از حریر و ابریشم محض که محظور است. ( ترجمه النهایه شیخ طوسی ).
و ایذای او در مذهب کرم و مرحمت ما ممنوع و محظور است ( تاریخ جهانگشای جوینی )، و در شریعت شفقت و رأفت محظور شمردندی ( جهانگشای جوینی )، بازفرستادن ایشان در آذین همت و مروت محظور است و از شیوه مکرمت و فتوت دور ( جهانگشای جوینی ).
|| معنی کلمه در قرآن کریم، ماکان عطاء ربک محظوراً، یعنی مقصور بر گروهی دون گروهی نیست ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
ادامه معنی محظور در لغتنامه دهخدا
|| این کلمه در تاریخ قم همراه دو اصطلاح اقطاع و مضمون آمده است و از آن معنی ممنوع از تصرف و عمل و دخالت بر می آید : مدت چند سال به سبب معطل شدن کاریزها و جویهای آن و خراب شدن حصنهای آن و جلای وطن کردن اکره آن تا نهصد و هفتاد و یک دینار از آسیای معطله صد و نود و چهار هزار هزار و چهار صد و چهل و دو درهم باقی دو هزار و پانصد و هفتاد و نه درهم خراج وقفیه چهار صد و دو هزار و پانصد و هشتاد و هشت درهم.
عن مجان و ابر کویه المضمون و المحظور و الاقطاع الی الوقت المذکوره دو هزار هزار و صد و شصت و یک هزار و نهصد و پنجاه و هفت درهم و یافتم در دستور عمل عاملان برادرم ابوالقاسم علی بن محمدالحسن الکاتب که مبلغ به مساحت ضمیری دو هزار هزار و نهصد درهم بوده.
الاقطاع مع مافیه من الوقف هزار هزار و سیصد و پنج هزار و نهصد درهم، المحظور دویست و هشتاد و سه هزار و دویست و پانزده درهم ( تاریخ قم ص 132 ).
معنی محظور در لغتنامه معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) حرام شده ، ممنوع .
فرهنگ عمید:
۱. [مجاز] = محذور
۲. (صفت ) [قدیمی] حرام، ناروا.
۳. (صفت ) [قدیمی] ممنوع.
محظور به عربی به عربی:
التزام , عائق , عقبة , مقاطعة