حتما برای شما هم پیش آمده است واژه سهوا را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (سهوا یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی سهوا
مترادف و معادل واژه سهوا :
- غیر عمد کاری را انجام دادن
- غیر عمدی
- از روی غفلت
- ناخودآگاه کاری کردن
- فعل حرامی را غیر عمد انجام دادن
- ندانم کاری
مثال :
فرد در زمانی که روزه هست، از یاد ببرد که روزه دار است و چیزی بخورد یا بنوشد. در این حالت عمل او «سهوا» انجام شده است.
متضاد سهوا: عمدا آوا: /sahvan/ اشتباه تایپی: si,h سهوا به انگلیسی: amiss, unintentionally
تلفظ سهوا :
معنی سهوا در لغتنامه دهخدا
سهواً [ س َ وَن ْ ] ( ع ق ) اشتباهاً و بطور اشتباه و از روی غفلت و فراموشی نه از روی عمد ( ناظم الاطباء ).
معنی سهوا در لغتنامه معین
= (سهواً) (سَ وَ نْ ) [ ع ] (ق) از روی خطا.
سهو یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه سهو :
- فراموشی
- غفلت کردن
- لغزش
- اشتباه
- خبط
- سقط
- سقیم
- غلط
- نادرست
- ناصواب
- نسیان
/sahv/
سهوا یعنی چه ?
معنی سهو در لغتنامه دهخدا
سهو [ س َهَْوْ ] ( ع مص ) غافل شدن، ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60 ) فراموشی، فراموش کردن، غافل شدن، ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب )، فراموش کردن و با لفظ کردن مستعمل است ( آنندراج ).
|| ( اصطلاح فلسفی ) عبارت از زوال صور علمیه است از نفس بنحوی که بدون زحمت اکتساب جدید با توجه مختصری مجدداً حاضر در ذهن شود وآن حالت متوسط میان ادراک و نسیان است، زیرا در نسیان صور علمی از خزانه مربوط هم برطرف شده و محو میگردد و لکن در مورد سهو چنین نیست، یعنی صور علمی در خزانه مربوط باقی است.
نهایت از صحنه روشن ذهن پنهان میشود ( از فرهنگ اصطلاحات فلسفی تألیف سجادی ص 157 )، || ( اِمص ) آرام، ( منتهی الارب )، سکون، ( اقرب الموارد )، || نرمی، ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
|| ( ص ) مردم نرم خو، || آب شیرین، || شتر نرم و رام، ج، سهاء، || کار آسان، ( منتهی الارب ).
ادامه معنی سهو در لغتنامه دهخدا
|| ( اِمص ) لهو، بازی ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )، || خبط، خطا، غفلت، اشتباه، فراموشی، ( ناظم الاطباء ) : دیگر سهو آن بود که ترکمانان راکه مسته خراسان بخورده بودند ( تاریخ بیهقی ).
دوش سهوی افتاده که از بس افشین بگفت و چند بار رد کردم باز نشد اجابت کردم ( تاریخ بیهقی )، و این از جالینوس سهوی بزرگ است ( ذخیره خوارزمشاهی )، به چشم عبرت در سهو و غفلت ایشان مینگریست ( کلیله و دمنه ) هیچکس از سهو و زلت معصوم نتواند بود ( کلیله و دمنه ).
بهر سهوی که در گفتارم افتد
قلم درکش کزین بسیارم افتد(نظامی)
از تشاور سهو و کژ کمتر شود(مولوی)
نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز(حافظ)
– سهوالعقد : سهوی که در شماره عقود انامل واقع شود و آنرا بزبان الواط سهوالقب گویند ( از آنندراج ).
– سهوالقلم : لغزش قلم و اشتباه در تحریر ( ناظم الاطباء ) :
چه لطف است اینکه فرمودی مگر سبق اللسان بودت
چه حرف است اینکه آوردی مگر سهوالقلم کردی(سعدی)
– سهواللسان : خطا در گفتار، لغزش در زبان و در تکلم.
– سهو کاتب : خبط و غفلت نویسنده ( ناظم الاطباء ).
|| تقصیر، قصور، || غلط، لغزش، گناه، || بی اعتنایی، بی التفاتی، || مدارا، || فروتنی، نرمی، ملایمت ( ناظم الاطباء ).
معنی سهو در لغتنامه معین
(سَ) [ع] =
- (مص م) فراموش کردن
- خطاکردن
- (اِمص) فراموشی
- خطا ، ~ القلم لغزش قلم و اشتباه در تحریر
فرهنگ عمید:
- خطا، اشتباه غیرعمدی.
- (اسم مصدر ) فراموشی، غفلت.