شاید شما هم در مورد نوشتن مشما یا مشمبا دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (مشما یا مشمبا ?).
املای صحیح این واژه « مشمع » میباشد و نوشتن آن به صورت « مشما » یا « مشمبا » نادرست است.
فهرست مطالب
مشمع یعنی چه ?
مترادف و معادل مشمع :
- موم اندود
- شمع اندود
- مومی
- شمع آلود
- موم آلود
- پارچه یا چیز دیگر که باشمع یا موم ضد آب شده باشد
- پارچه ضد آب کردن زخم
- [علوم دارویی] ترکیبی خمیری شکل که می توان آن را بر روی پوست پهن کرد و به آن چسباند
آوا: | /moSamma~/ |
اشتباه تایپی: | lalu lalh lalfh |
مشمع به انگلیسی: | oil-cloth, floor-cloth, linoleum, wax-cloth, plaster, cir, [med.] plaster |
تلفظ مشمع:
معنی مشمع در لغتنامه دهخدا
مشمع [م ُ ش َم ْ م َ ] ( ع ص ، اِ ) موم جامه ( آنندراج )، مومی و انداخته شده در موم گداخته و اندوده شده با موم ( ناظم الاطباء )، جامه ای که به موم گداخته، اندایند تا آب و رطوبت از آن نترابد.
به موم آغشته، پارچه و جامه که به موم آغارند، عدم نفوذ رطوبت را، منسوجی که به موم مذاب چشمه های آن را پر کنند تا مانع نفوذ رطوبت شود. موم آلود، به موم گرفته، جامه آلوده به موم تا آب در وی نفوذ نکند.
پارچه مخصوص به موم اندود که از آن کهنه شیرخواره و جامه بارانی و امثال آن کنند ( یادداشت مؤلف )، توسعاً هر چیز آلوده به چیزی چون جامه یا کاغذی که بر آن بعضی از داروها طلی کرده و بر موضع پاره ای دردها چسبانند.
مشمع خردل، مشمع ذراریح، مشمع بلادن و جز اینها ( یادداشت مؤلف )، مشمعها نوارهای پارچه پنبه ای ابریشمی حتی کاغذی می باشد که یک سطح آن را با قشری از ضماد اندود کرده اند.
قشر ضماد بر روی مشمع هایی که خوب تهیه شده است متحدالشکل میباشد و غلظت آنها باید طوری باشد که اگر بر روی هم قرار گیرند به یکدیگر نچسبند و به علاوه هنگام چین خوردن قشر ضماد نشکند.
برای تهیه مشمعها اسباب مخصوصی را که به نام اسپارادراپیه موسوم است به کار میبرند. مشمعها را با هر ضمادی میتوان تهیه نمود و آنهایی که در کدکس 1937 م- ذکر شده است به قرار زیر است : مشمع ایکتیول مشمع تاپسیا مشمع دیاشیلون، مشمع مرکوریل یا مشمع ویگو مشمع چسبنده کائوچو و اکسیددُزنک مشمع وزیکان ( کارآموزی داروسازی جنیدی ص 125 ).
معنی شمع در لغتنامه دهخدا
شمع [ ش َم ْ / ش َ م َ ] ( ع اِ ) موم شمع، موم عسل که از آن برای روشنایی استفاده کنند، موم ، ابومونس، بومونس ، شما، عسو.
به فارسی موم نامند، زرد و سرخ او را به تکرار گداختن و در آب سرد ریختن و آویختن در ماهتاب سفید میکنند و استعمال طبی دارد.او را به رومی فاروس، فیرین و فیرونا هم گویند و به هندی بکن و به فارسی موم گویند و بهترین نوع موم آن است که رنگ او به سرخی مایل باشد و نیک چرب بود و بوی عسل از او به مشام آید.
|| آنچه برای روشنی سوزند، آنچه برای روشنایی سوزند و گفته اند شمع ( به تحریک ) کلام عرب است و شمع ( به سکون ) از لغات مولده می باشد.
|| شماله، آن چیز که از موم و یا پیه ساخته برای روشنایی می سوزانند، در فارسی به سکون میم مستعمل است بمعنی چیزی که از موم یا از پیه ساخته روشن می کنند و این مجاز است از قبیل تسمیة الشی باسم مادته و آن را به فارسی شماله گویند.
آتشین جولان، مهر فروغ، شب افروز، گدازیافته، جان سوز، نیم سوز، ماتم زده از صفات؛ و انگشت، دست، قلم، کلک، علم، الف، مصرع، خوشه، شاخسار، عروس، از تشبیهات اوست.
وسیله روشنایی از پیه گداخته به قطر انگشتی و بیشتر و کم و بیش به درازی دو انگشت و فتیله ای در میان، چیزی از پیه گداخته به قطر انگشتی کرده که روشنایی را سوزند.
قسم عادی آن را شمع پیهی و قسم اعلای آنرا شمع کافوری نامند و امروزه برای سوزاندن در مساجد و تکایا از مواد کم بها سازندش، با افروختن و روشن کردن ، کشتن، مردن، خاموش کردن، خاموش شدن و زدن مستعمل است.
معنی مشمع در لغتنامه معین
(مُ شَ مَّ ) [ع] =
- (اِمف) اندود شده با موم ، مومی.
- نوعی پارچة نایلونی.
فرهنگ عمید
- شمع آلود.
- موم آلوده.
- پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد.
معنی مشما در لغتنامه دهخدا
مشما [ م ُ ش َم ْ ما ] ( از ع ،اِ ) در تداول عوام، مشمع ( یادداشت مؤلف )، مشمع و پارچه اندوده شده از موم، موم جامه ( ناظم الاطباء ).
مطالب پیشنهادی
مشما یا مشمبا ?