شاید شما هم در مورد نوشتن حق گزار یا حق گذار دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم. (حق گزار یا حق گذار ?)
املای صحیح « حق گزار » میباشد، و « حق گذار » املای اشتباه است .
گزاردن در فرهنگ معین به معنای ادا کردن، انجام دادن و بیان کردن آمده است . بنابراین اگر بنویسیم حق گزار، معنای آن این خواهد بود حق های موجود اجرا شود .
گزاردن به معنای «به جا آوردن»، «ادا کردن»، «انجام دادن». مثلاً نماز گزاردن یعنی «ادا کردن نماز» ، یا وام گزاردن یعنی «ادا کردن وام».
گذار و گذار
در این بخش بهتر است در مورد گذار و گذار اندکی توضیح داده شود و تفاوت آنها ها مشخص شود :
- معنی «گزاردن» در فرهنگ دهخدا : ادا کردن، انجام دادن، بجا آوردن چنانکه در نماز، طاعت، حق، شکر، شغل ، کار، مقصود، فرض ، فریضه ، حج
- معنی «گذاشتن» در فرهنگ دهخدا : نهادن، هشتن، قرار دادن، وضع کردن، برجای نهادن چنانکه در گذاشتن اشیا کاربرد دارد .
موارد | املای صحیح | توضیح |
---|---|---|
نمازگزار یا نمازگذار | نمازگزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
شکرگذاری یا شکرگزاری | شکرگزاری | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
امانت گزار یا امانت گذار | امانت گذار | « گذاشتن » نهادن، هشتن، قرار دادن |
کارگذاران یا کارگزاران | کارگزاران | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
مناقصه گزار یا مناقصه گذار | مناقصه گزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
خدمت گزار یا خدمت گذار | خدمت گزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
بارگذاری یا بارگزاری | بارگذاری | « گذاشتن » نهادن، هشتن، قرار دادن |
مثال های گذاردن و گزاردن
حق گزار یعنی چه ?
مترادف و معادل «حق گزار» :
- سپاسگزار
- شاکر
- قدردان
- شکرگزار
- شکور
- قدردان
- دادگر
- عدیل
- عادل
- منصف
- حق گستر
- قدردان
- شکرگزار
- آنکه قدر و ارزش محبت و نیکی دیگران را می داند
آوا: | /haqgozAri/ |
متضاد حق گزار: | ناسپاس، بیدادگر، ظالم |
حق گزار به انگلیسی: | حق گزار یعنی چه ? |
تلفظ حق گزار:
معنی حق گزار در لغتنامه دهخدا
حق گزار [ ح َ گ ُ ] ( نف مرکب ) اداکننده حق، صاحبان حق، پاسدار حق، شاکر :
بندگان و کهتران را حق چنین باید شناخت
شادباش ای پادشاه حق شناس حقگزار(فرخی)
بناکرده خدمت دهی حق خدمت
که دیده ست هرگز چو تو حق گزاری(فرخی)
شمس الکفاة صاحب سید وزیر شاه
بوالقاسم احمدحسن آن حرّ حق گزار(فرخی)
هم حق شناس باشد هم حقگزار باشد
هم در بدی و نیکی اسپاسدار باشد(منوچهری)
شود باطل چگوئی حق هرگز
اگر حق را نباشد حقگزاری(ناصرخسرو)
آن حکیم پاک اصل و رادمرد معتبر
آن کریم دین پژوه و حق نیوش و حقگزار(سنائی)
گرملیحی یا قبیحی ور لطیفی یا کثیف
بنده صدر جهانی حق شناس و حق گزار(سوزنی)
دلشاد باش و خرم و خوش خوش طرب فزای
بنده نواز باش و حق اندیش و حق گزار(سوزنی)
بسیار منت است ترا بر من از قیاس
کان را بعمرها نتوان بود حقگزار(سوزنی)
زهی بندگان را خداوندگار
خداوند را بنده حق گزار(سعدی)
اینش سزا نبود دل حقگزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید(حافظ)
بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
بیار یک جهت حقگزار ما نرسد(حافظ)
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد(حافظ)
معنی حق گزار در فرهنگ عمید
- کسی که به حق حکم می دهد و به راستی و حقیقت عمل می کند، دادگر.
- ۲. آن که حق احسان دیگری را ادا می کند.
مطالب پیشنهادی
- بنیان گذار یا بنیان گزار ?
- سیاستگذاری یا سیاستگزاری ?
- واگذاری یا واگزاری ?
- خدمتگزار یا خدمتگذار ?
- نامگذاری یا نامگزاری ?
- هم خانواده حسرت
حق گزار یا حق گذار ?