شاید شما هم در مورد نوشتن هجوم یا حجوم دچار شک شوید که کدام املا درست میباشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم .
املای صحیح این واژه « هجوم » میباشد و نوشتن به صورت « حجوم » نادرست است .
هجوم یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه هجوم:
- ناگاه حمله بردن
- ناگاه در آمدن درجائی
- تاخت
- تاخت وتاز
- تعرض
- تک
- تهاجم
- حمله
- مهاجمه
- یورش
- استیلاء
- تعدی
- آفند
- تازش
آوا: | /hojum/ |
اشتباه تایپی: | p[,l i[,l |
حل جدول کلمات: | یورش تاخت |
هجوم به انگلیسی: | invasion assault incursion infestation onrush scramble storm inrush attack crowding or swarming offense crowding |
تلفظ هجوم:
معنی هجوم در لغتنامه دهخدا
هجوم [ هَُ ] ( ع مص ) بناگاه آمدن بر چیزی ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
– هجوم آوردن: حمله کردن، روی آوردن برای غلبه بر دشمن ( یادداشت به خط مؤلف ) :
در آغوش دو عالم غنچه زخمی نمی گنجد
(خاقانی)
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
– هجوم بردن: هجوم آوردن ( یادداشت به خط مؤلف ).
– هجوم کردن: هجوم آوردن، حمله کردن، رجوع به هجم شود.
|| درآمدن هر کسی بی دستوری ( منتهی الارب )، دخول بی اذن ( اقرب الموارد )، || به شتاب درآمدن ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) || شکسته و ویران شدن خانه ( منتهی الارب )، || در مغاک فروشدن چشم کسی ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )، || دوشیدن آنچه را در پستان است ( از اقرب الموارد )، دوشیدن ( منتهی الارب ).
|| روی آوردن علم بر حقایق امور کسی را ( از اقرب الموارد )، || ساکت شدن و اطراق ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هجوم [ هََ ] ( ع ص ) ناگاه درآینده بر کسی ( منتهی الارب )، سریعالهجوم ( اقرب الموارد )، || درآورنده ( منتهی الارب )، || باد سخت که خانه ها را ویران کند و گیاه یز را برکند ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )، || ( اصطلاح صوفیه ) آنچه بقوت وقت و حال بر قلب وارد شود بی آنکه تصنع در آن بود ( تعریفات ).
هجوم [ هََ ] ( اِخ ) نام تیغ ابوقتاده حارث بن ربعی رضی اﷲ عنه است ( منتهی الارب ).
معنی هجوم در لغتنامه معین
(هُ ) [ ع] (اِمص) حمله، یورش .
فرهنگ عمید:
- حملۀ ناگهانی، یورش، تاخت.
- [قدیمی] ناگاه درآمدن در جایی.
هجوم به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
خَبطة | هجوم |
سطو | هجوم |
غَزو | هجوم |
كرَّةُ | هجوم |
مداهمة | هجوم اوردن |
هاجم | هجوم اوردن بر |
انقضَ على | هجوم آورد به |
زُحَف إلي | هجوم آورد به |
زحَف | هجوم آورد |
انقِضاض | هجوم آوردن |
مطالب پیشنهادی
(هجوم یا حجوم ?)