شاید شما هم در مورد نوشتن فروگذار یا فروگزار دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم.(فروگذار یا فروگزار ?)
املای صحیح این واژه « فروگذار » میباشد، و « فروگزار » املای اشتباه است .
- معنی «گزاردن» در فرهنگ دهخدا : ادا کردن، انجام دادن، بجا آوردن چنانکه در نماز، طاعت، حق، شکر، شغل ، کار، مقصود، فرض ، فریضه ، حج
- معنی «گذاشتن» در فرهنگ دهخدا : نهادن، هشتن، قرار دادن، وضع کردن، برجای نهادن چنانکه در گذاشتن اشیا کاربرد دارد .
موارد | املای صحیح | توضیح |
---|---|---|
نمازگزار یا نمازگذار | نمازگزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
شکرگذاری یا شکرگزاری | شکرگزاری | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
امانت گزار یا امانت گذار | امانت گذار | « گذاشتن » نهادن، هشتن، قرار دادن |
کارگذاران یا کارگزاران | کارگزاران | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
مناقصه گزار یا مناقصه گذار | مناقصه گزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
خدمت گزار یا خدمت گذار | خدمت گزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
بارگذاری یا بارگزاری | بارگذاری | « گذاشتن » نهادن، هشتن، قرار دادن |
فهرست مطالب
فروگذار یعنی چه ?
مترادف و معادل «فروگذار» :
- کسی که در کاری کوتاهی کرده
- بی دقت
- غافل
- مسامحه کار
- غفلت کار
- برناس
- مضایقه کننده
- مسامحه
- لاابال
- پشت گوش انداز
- سبکبار
- سرسری باز
- بی توجه
- اهمال کار
- سست
فرو گذاری کردن:
مترادف و معادل فروگذاری:
- اهمال
- ترک
- قصور
- کوتاهی
- مضایقه
- مهمل گذاشتن
آوا: | /forugozAr/ |
فروگذار به انگلیسی: | neglectful, negligent, remiss |
فروگذار به عربی: | مهمل |
تلفظ فروگذار:
فروگذار در لغتنامه دهخدا
فروگذار [ ف ُ گ ُ ] ( نف مرکب ) فروگذارنده، اهمال کننده در کاری ( یادداشت بخط مؤلف )، || ( اِمص مرکب ) اهمال، فروگذاشت ( یادداشت بخط مؤلف ).
– فروگذارکردن، رجوع به مدخل فروگذار کردن شود.
معنی فروگذار در فرهنگ عمید
کسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال می کند.
* فروگذار کردن: (مصدر لازم ) [مجاز] مضایقه کردن، کوتاهی کردن.
فروگذاردن در لغتنامه دهخدا
فروگذاردن [ ف ُ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) بزمین گذاشتن و رها کردن، از توجه خود دور داشتن چیزی را و نپرداختن بدان :
هر روز نو عتابی و دیگر بهانه ای
ناخوش بود عتاب زمانی فروگذار(فرخی)
اگر کوشش فروگذارد در خون خویش سعی کرده باشد. ( کلیله و دمنه ). || آویختن پرده و جز آن را : اگر پرده فروگذارند بازنگردد. ( قصص الانبیاء ). || از یاد بردن و نادیده گرفتن : خداوند کریم است مرا فرونگذارد. ( تاریخ بیهقی ). گمان نبرم که… جانب مرا فروگذارد. ( کلیله و دمنه ). رجوع به فروگذار و فروگذار کردن شود.
فروگذاردن در لغتنامه معین
( ~ گُ دَ ) (مص م) =
- ترک کردن، رها کردن.
- اِهمال کردن، کوتاهی کردن.