حتما برای شما هم پیش آمده است واژه تبعات را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( تبعات یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی تبعات
مترادف و معادل واژه تبعات:
- پیامدها
- عواقب
- نتایج
- ( اسم ) جمع تبعت ( تبعه )
- نتایج و عواقب
- عقوبتهای معاصی جزای گناهان
- پیروان یا لوازم چیزی یا گاهی از عقوبات معاصی باشد
آوا: | /taba~At/ |
اشتباه تایپی: | jfuhj |
تلفظ تبعات:
معنی تبعات در لغتنامه دهخدا
تبعات [ ت َ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ تبعة، عاقبتهای بد: و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند… دنیا را طلاق دهد تا از تبعات آن برهد ( کلیله و دمنه ).
واژه تبعات [ ت َ ب َ ] ( ع اِ ) پیروان، || لوازم چیزی، || گاهی مراد از عقوبات معاصی باشد، || تبعات اقتحام: کنایه از رنجها و مشقتها ( غیاث اللغات ) ( تبعات یعنی چه ?).
تبع در لغتنامه دهخدا
تبع [ ت َ ب َ ] ( ع مص ) از پی فراشدن یا با کسی رفتن ( تاج المصادر بیهقی )، پس روی کردن ( ترجمان علامه جرجانی )، پی روی کردن کسی را و در پی وی رفتن ( منتهی الارب )، پیروی کردن ( غیاث اللغات ) ( آنندراج )، تباعة ( ناظم الاطباء )، دنباله روی، متابعت، تبعیت رجوع به تباعة شود : و رفتن بر اثر هوی که عاقل را هیچ ضرر و سهو چون تبع هوی نیست ( کلیله و دمنه )، به تبع سلف رستگاری طمع میدارد ( کلیله و دمنه ).
خویش ابله کن تبع می ورز پس
رستگی زین ابلهی یابی و بس(مولوی)
تبعت در لغتنامه دهخدا
تبعت [ ت َب ِ ع َ ] ( ع اِ ) تبعة، عاقبت بد : خواجه بدیوان وزارت آمد و احمد را بخواندند سخت بترسید از تبعتی دیگر که بدو بازخورد ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268 و چ فیاض ص 267 ).
بعجب بماندم از حرص و مناقشت با یکدیگر و چندین وزر و وبال و حساب و تبعت ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371 )، افتادم و خاستم و بسیار نرم و درشت دیدم و بیست سال برآمد و هنوز در تبعت آنم ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 615 )، اگر از تبعت آن بسلامت بجهد کاری تمام…باشد ( کلیله و دمنه ).
چون صورت حال بشنید معلوم کرد که آن زلت چندان تبعت و زحیر ندارد و آن جنایت اثم کبیر نه ( مقامات حمیدی ) رجوع به تبعة شود.
تبعة [ ت َ ب ِ ع َ ] ( ع اِ ) تباعة ( منتهی الارب ) ( آنندراج )، عاقبت بد ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ نظام ): و حسن نیز بالتبع از تبعة آن خائف گشت واز پدر هراسان شد. ( جهانگشای جوینی )، تبعت، رجوع به تباعه و تبعات و تبعت شود.
|| گناه ( فرهنگ نظام )، کار بد ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) || سیاست، || شکنجه ( ناظم الاطباء ).
تبعة [ ت َ ب َ ع َ ] ( اِخ ) پشته ای است در حلذان طائف، در آن پشته نقبها است. هر نقب بمسافت یک ساعت راه و در آن نقب شمشیرهای عادی و مهره ها یافت میشود و چنان پندارند که آنجا گورهای مردم عاد است و آن موضع را بزرگ شمارند و ساکنان آن از بنونصربن معاویه اند.
زمخشری گوید: تبعه موضعی است به نجد ( معجم البلدان ).