حتما برای شما هم پیش آمده است، عبارت «موفق و موید باشید» را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( موفق و موید باشید یعنی چه ? ).

موفق و موید باشید
موفق و موید باشید

معنی موید

مترادف و معادل واژه موید:

  • استوارکننده
  • پشتیبان
  • تاییدگر
  • تاییدشده
  • تاییدکننده
  • پیروز
  • یاری شده
  • بیانگر
  • پیروز
  • روشنگر
  • کامیاب
  • نیروبخش
  • یاری شده
اشتباه تایپی:l,dn
جمع موید:مویدین
موفق و موید باشید

تلفظ موید باشید:

تلفظ موید باشید

معنی موید در لغتنامه دهخدا

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ ] ( ع ص ) قوت داده شده ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) قوت داده شده، نیروداده شده ( ناظم الاطباء )، قوت داده شده، تقویت شده، نیرویافته، تأییدگشته ( یادداشت مؤلف ) || تأییدکرده شده و از جانب خداوند تبارک و تعالی نیروداده شده ( ناظم الاطباء ) :

به علم و عدل و به آزادگی و نیکخوئی
مؤید است و موفق ، مقدم است و امام(فرخی)

فرق میان پادشاهان مؤید موفق و میان خارجی… آن است که… متغلبان را… خارجی باید گفت ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93 ).

استاد و طبیب است و مؤید ز خداوند
بل کز حکم و علم مثال است مصور(ناصرخسرو)

مؤیدی که به حق عنف و لطف سیرت او
معین ظلمت و نور است و یار آتش و آب(مسعودسعد)

ملک مؤید مظفر منصور معظم ( سندبادنامه ص 8 )، امیر کبیر عادل مؤید مظفر ( گلستان ).

مؤید نمی مانداین ملک گیتی
نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند(سعدی)

مؤید من عنداﷲ: تأییدشده از جانب خدا، که ایزد عزوجل تأییدش کرده باشد ( از یادداشت مؤلف ).

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] قوت دهنده ( از منتهی الارب ) ( آنندراج )، تقویت کننده، نیرودهنده، یاری کننده، مساعد، نیروبخش، قوت دهنده ( یادداشت مؤلف ) || تأییدکننده، تحکیم کننده، استوارسازنده : سخن فلانی مؤید این مسأله است ( از یادداشت مؤلف ).

( ع ص ) مؤید [ م ُءْ ی َ ] قوت داده شده، نیروداده شده ( ناظم الاطباء ) قوت داده شده، و رجوع به مُؤَیَّد شود.

( ع اِ ) مؤید [ م ُءْ ی ِ ] کار بزرگ، دشواری، ج – مآید، داهیه و بلا و سختی، ج ، مآید.

مؤید [م ُ ءَی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحیم بن احمدبن محمد بغدادی، او راست رساله ای در اسطرلاب ( از کشف الظنون ).

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن عبداللطیف نخجوانی، از ادبا بود و قصیده لامیةالعرب شنفری را شرح کرده است ( از کشف الظنون ).

ادامه معنی موید در لغتنامه دهخدا

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی طوسی الاصل نیشابوری الدار ( 524-617 هَ- ق )، از بزرگترین محدثان متأخر بود و از رجال نامی بیشماری تفسیر و حدیث شنید و روایت کرد، از آن جمله بود صحیح بخاری و تفسیر ثعالبی، جمعی از شیوخ نیشابور از وی روایت دارند، از آن جمله است : فقیه ابومحمد عبدالجباربن محمد حواری در نیشابور درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد ( از وفیات الاعیان ابن خلکان صص 270-271 ).

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابوالفداء اسماعیل مؤید، رجوع به ابوالفداء اسماعیل مؤید شود.

( اِخ ) مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ ] لقب هشام ثانی، دهمین خلیفه اسپانیا ( از 366 تا 399 هَ – ق ) ( یادداشت مؤلف )، رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 16 شود.

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ ] ( اِخ ) امیر مؤید، لقب منصوربن نوح بن نصر سامانی است در حیات او، و پس از مرگ او را لقب امیر سدید داده اند ( یادداشت مؤلف )، رجوع به منصوربن نوح… شود.

مؤید [ م ُ ءَی ْ ی َ] ( اِخ ) خواجه مؤید مهنه از نبیره های شیخ ابوسعید ابوالخیر و از عرفا و شعرای قرن نهم بود، در علوم ظاهر و باطن کامل و مجالسی به غایت گرم و سماعی بی نهایت مؤثر داشت و سلاطین وی را تعظیم کردندی، از اوست :
از مه روی تو آیینه جان ساخته اند
وندر آن آینه دل را نگران ساخته اند
مزار خواجه در گنبد جد اوست، و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.

مؤیدرای در لغتنامه دهخدا

مؤیدرای [ م ُ ءَی ْ ی َ ] ( ص مرکب ) که رأی و اراده او مورد تأیید خداوند جهان است. که خدا رأی و فکر و عزم او را تأیید و پشتیبانی می کند.آنکه رایش مؤید به تأیید آسمانی است :

کیست جز خواجه مؤیدرای
احمد مرسل آن رسول خدای(نظامی)

مطالب پیشنهادی

موفق و موید باشید یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.7 تعداد آرا: 492

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir