حتما برای شما هم پیش آمده است واژه سُک را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (سک یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی سک
مترادف و معادل واژه سک:
- تکان
- جنبش
- سیخک
- سیخ
- سیخونک
- خار
- مهمیز
- سیخ نوک تیزکه چهار پایان را با آن برانند
- جوشانده ای مخلوط از مازو و شیره خرما که گاهی بدان مشک نیز می افزودند
اشتباه تایپی: | s; |
سک به انگلیسی: | goad prod dig neat dry |
(سُ ) (اِ)چوبی نوک تیز که با آن چارپایان را برانند
(س ) (اِ) سرکه
جوشانده ای که در طب قدیم از مازو و شیرۀ خرما و مشک برای بیمار درست می کردند و خاصیت قبض داشت.
۱. میله ای نوک تیز برای راندن چهارپایان، سیخونک.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] تکان، جنبش.
* سک زدن: (مصدر متعدی )
۱. سیخ زدن.
۲. تکان دادن.
معنی سک درلغتنامه دهخدا
سک [ س ُ ] ( اِ ) چوبی نوک تیز، چوبی که بر سر آن آهنی سرتیز استوار کنند و ستور را بدان زجر کنند و رانند، چوبی بمقدار وجبی که بر سر آن آهنی نوک تیز چون جوالدوزی استوار کنند و خربندگان بدان خر را رانند || نکبت و فلاکت || مرکبی است و گویند عصاره آمله ، مقوی دل، خوشبو، عصاره آمله، سک اصلی از آمله است و بعضی از مازو کنند گرم است بدرجه اول و خشک بدرجه دوم، درد عصب را سود دارد قابض است و زداینده.
سک [ س َک ک ] ( ع اِ ) بند آهن و میخ، میخ آهنین || چاه تنگ سر || بنای راست و درست || زره تنگ || سوراخ کژدم || سوراخ تننده، سوراخ عنکبوت || ناکسی || راه بسته || نام نوعی از عطریات است و بعضی گویند مرکبی است که از چیزهای عفص و تلخ سازند، بوی خوش، بوی خوش که رامک سائیده و پخته و در آب خمیر کنند و به روغن خیری چرب کرده یک شب بگذارند بعد از مشک آمیخته نیک مالیده قرصها سازند و دو روز بگذارند تا سخت گردد. بعد از آن سوراخ کرده در رشته کشند و یکساله بگذارند و هرقدر که کهنه گرددنیک تر گردد و آن را سک المسک هم گویند.
( ع مص ) سک [ س َک ک ] زمین کندن بآهن || تنگ شدن سوراخ گوش || استوار کردن چیزی را || از بن برکندن گوش || میخ دوز کردن در بآهن بسر در برزدن || رفتن شکم || انداختن شترمرغ آنچه در شکم وی باشد.
سک [ س ِ ] ( اِ ) سرکه، سکبا مرکب از اوست که آش سرکه باشد:
چو با انگبین سک بوحدت نشست
بره کثرت خیل صفرا ببست(ابوالعباس)
چرا بگذاشتی جام می و شیر
نهادی پیش خود جام سک و سیر( ویس و رامین )
ز راه آگه نبودم همچو گمراه
چو کرم سک ز طعم شهد ناگاه( ویس و رامین )
بهر سو سک ترش آرند و تیز
بریزند تازود گیرد گریز(اسدی)
( اِخ ) سک [ س َ ] نام قومی از ترک.
سک زدن در لغتنامه دهخدا
سک زدن [س ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) فروبردن چوبی که بر سر آن آهنی نوک تیز است بر تن خر و مانند آن برای تیزکردن رفتار فرو برند ( یادداشت مؤلف ) || به مجاز پیاپی یادآوری در طلب چیزی کردن ( یادداشت مؤلف ) سک یعنی چه ?.
- راندن چارپا به وسیله سک
- تحریک کردن اغوا نمودن
سک زدن در لغتنامه معین
(سُ زَ دَ ) (مص م) =
- راندن چارپا به وسیلة سک
- مجازاً: تحریک کردن، اغوا نمودن
مطالب پیشنهادی
سک یعنی چه ?