شاید شما هم در مورد نوشتن اعلام یا اعلان دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (اعلام یا اعلان ?).
املای صحیح این کلمات به معنای مورد نظر شما بستگی دارد . اگر منظور شما « ظاهر ساختن امری بر کسی » است املای درست « اعلان» میباشد . اما اگر منظور شما « آگاه کردن » است املای درست آن « اعلام » است .
فهرست مطالب
اعلان یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه اعلان:
- ظاهر ساختن امری بر کسی
- آگهی در سطح عام
- آشکارکردن
- آگاهانیدن
- نمایان ساختن
آوا: | /~e~lAn/ /’e’lān/ |
اشتباه تایپی: | hughk hughl |
اعلان به انگلیسی: | advertisement announcement flier proclamation publication publicity signboard notice |
تلفظ اعلان
معنی اعلان در لغتنامه دهخدا
اعلان . [ اِ ](ع مص ) آشکارا کردن، یعدی بنفسه و بالباء (منتهی الارب )، آشکار کردن (ناظم الاطباء)، آشکارا کردن و ظاهر کردن، یعدی بنفسه و بالباء (آنندراج ). آشکارا کردن (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی )، ظاهر کردن و آشکارا کردن (از کنز و صراح از غیاث اللغات ).
ظاهر ساختن امری بر کسی، متعدی بنفس است و به باء نیز متعدی شود: اعلنه الامر و به، تَعلین، مُعالَنَه (از اقرب الموارد) || با هم هویدا نمودن (منتهی الارب ) (آنندراج ) || (اِمص ) آشکارکردگی، افشا. اظهار || (اِ) هر مطلب مهمی که جهت اشتهار و اطلاع عموم مردم بر پارچه های کاغذ نوشته و در گذرگاههای عامه بچسبانند و یا در روزنامه ها بنویسند.
و کِشِه نیز گویند. (ناظم الاطباء) آگهی ج ، اعلانات (فرهنگ فارسی معین ) || آواز (یادداشت بخط مؤلف ).
– اعلان حکمی را: آواز دادن آن (یادداشت بخط مؤلف ).
معنی اعلان کردن در لغتنامه دهخدا
اعلام کردن [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعلان کردن، آگاه کردن (فرهنگ فارسی معین ) باخبر ساختن، آگاهانیدن، واقف گردانیدن، مطلع ساختن: تا اگر بیدادی یا حیفی بر ضعیفی رود اعلام کنند (مجالس سعدی ).
در حالتی که ملک را پروای سخن شنیدن او نبود اعلام کردند (گلستان ) مصلحتی که بینند و اعلام نکنند نوعی از خیانت باشد (گلستان ) ملک را اعلام کردند که فلان را که محبوس کرده اند… (گلستان ) و رجوع به اعلام و ترکیبات آن شود.
اعلان در لغتنامه معین
( اِ ) [ ع ]=
- (مص م) آشکارا کردن
- (اِ) آگهی
اعلان در لغتنامه عمید
(اسم مصدر) [عربی] =
۱. آشکار کردن: ظاهر ساختن
۲. (اسم) نوشته یا ورقۀ چاپشده که بهوسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم میرسانند: آگهی
اعلام یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه اعلام:
- آگاهانیدن
- اخبار
- اظهار
- خاطرنشان
- خبردادن
- مخابره
- مطلع ساختن
- ابراز
- آگاه
- آگاهی
- آگاه کردن
- شناسایی دادن
- آگاهی دادن
آوا: | /~a~lAm/ |
جمع اعلام: | اعلامات |
اعلام به انگلیسی: | acknowledgement acknowledgment airing announcement annunciation broadcast declaration enunciation proclamation publication standards [rare] flags |
( اَ ) [ ع . ] جِ عَلَم . ۱ – نشانه ها. ۲ – بیرق ها.
( اِ ) [ ع . ] ۱ – (مص م . )آگاه کردن ، هشدار دادن . ۲ – (اِمص . ) آگاهی .
= عَلَم
آگاه ساختن، آگاهی دادن، خبر دادن.
تلفظ اعلام:
معنی اعلام در لغتنامه دهخدا
اعلام [ اِ ] (ع مص ) آگاهانیدن و آگاه گردانیدن، آگاه گردانیدن، باخبر ساختن کسی را، و بدین معنی بنفسه متعدی است و بوسیله باء نیز متعدی شود.
یقال : اعلمه الخبر و بالخبر، راغب گوید: «اعلم » و «علم » در اصل بیک معنی است جز آنکه اعلام به اخبار دادن سریع اختصاص یافته و تعلیم به آگاهانیدن مکرر و فراوان بنحوی که در ذهن متعلم اثر بر جای گذارد اختصاص یافته است.
خبر دادن و آگاه کردن، بیاگاهانیدن: چاره نمی شناسم از اعلام آنچه حادث شود و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت … هشتم در محافل خاموشی را شعار ساختن و از اعلام چیزی که نپرسند و اظهار آنچه بندامت کشد احتراز واجب و لازم شمردن || (اِمص ) اِخبار و آگاه کردگی و اعلان.
– اعلام دادن: آگاهانیدن، خبر دادن: اگر کسی از آن اعلام دهد بضرورت او را بر آن تصدیق باید داشت، و چون پرداخته گشت اعلام باید داد، هرچه در خانه از خیر و شر و نفع و ضرر حادث شدی جمله اعلام دادی، او را به نیشابور موقوف کردند و حال او بحضرت سلطان اعلام دادند، بوقت عود سلطان حال او اعلام دادند.
ادامه معنی اعلام در لغتنامه دهخدا
– اعلام کردن: باخبر کردن، آگاهانیدن، واقف ساختن: از صدق موالاة در انتظار وصول رایات او اعلام کرد، از استعداد و عزیمت معاودت حرب اعلامی کرده بودند، رسول چیپال ناامید بازگشت وصورت حال اعلام کرد، یکی از متعلقان واقف بود ملک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرموده ای با ملوک نواحی مراسله دارد.
جای آن است که بر حال منش رحم آید
حالت من بخیالش اگر اعلام کنید(سلمان ساوجی از آنندراج ).
– اعلام یافتن: آگهی یافتن، باخبر شدن، واقف شدن:
امید و بیم من از روزگار زایل شد
که یافتم ز بد و نیک روزگار اعلام مسعودسعد
– نصرت اعلام ؛ خبر نصرت دادن، آگاهی از نصرت، اعلام فتح و فیروزی: اعلام نصرت اعلام از دارالسلطنه هرات بجانب کنار آمویه نهضت فرمود (حبیب السیر ج 3 ص 179).
|| (مص ) نشان کردن گازر جامه را || گلیم رنگین بر اسب افکندن در جنگ: اعلم الفرس، علق علیه صوفاً فی الحرب.
|| نشان لشکریان بر خود بستن ، یقال : اعلم الفارس، نشان کردن خویشتن را بنشان جنگ، نشان کردن || در جامه علم بافتن.
جامه را علم کردن، طراز و نشان برای لباس ساختن، یقال: اعلم القصار الثوب، جعل له علماً من طراز و غیره.
|| ممتاز شدن کسی در دلیری و شجاعت (آنندراج ) || در اصطلاح محدثان، آن باشد که شیخ متعلم خود را بیاگاهاند که این کتاب روایت یا سماع اوست و بدان بسنده کند. و بسیاری از محدثان و فقهاو دانشمندان علم اصول روایت کردن آنرا جایز دانسته اند و متأخران هم بدان تمایل دارند ولی برخی فقیهان عدم جواز آنرا قطعی دانسته اند.
معنی واژه اعلام در لغتنامه معین
( اَ ) [ ع ] جِ عَلَم=
- نشانه ها
- بیرق ها
اعلام کردن =
( اِ ) [ ع ] =
- (مص م) آگاه کردن، هشدار دادن
(اِمص) آگاهی