حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه بدیهی را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (بدیهی یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی بدیهی
مترادف و معادل واژه بدیهی:
- آشکار
- روشن
- مبرهن
- غیرقابل انکار
- واضح
- هویدا
- مرتجل
بدیهی در ریاضی: بدیهی (trivial) به موضوعاتی گفته می شود که یافتن آن بسیار ساده باشد. متضاد آن غیر بدیهی (non trivial) است.
بدیهیات بر شش قسمند:
- اولیات
- فطریات
- مشاهدات
- متواترات
- حدسیات
- تجربیات
آوا: | /badihi/ |
اشتباه تایپی: | fndid |
نقش: | صفت |
متضاد بدیهی: | غیربدیهی |
جمع بدیهی: | بدیهیات |
بدیهی به انگلیسی: | axiomatic evident necessary obvious self-evident self-explanatory truism |
(بَ ) [ ع ] (ص نسب ) =
۱ – روشن، آشکار ۲ – آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد
۱- واضح، آشکار
۲- (فلسفه ) ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد
تلفظ بدیهی:
معنی بدیهی در لغتنامه دهخدا
بدیهی [ ب َ هی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به بدیهة. ناگهانی ( ناظم الاطباء )، مرتجل ( فرهنگ فارسی معین ) || بدون فکر و یادآوری و تأمل و اندیشه ( ناظم الاطباء ).
|| آشکار و پیدا و ظاهر و هویدا ( ناظم الاطباء ) روشن، آشکار، واضح ( فرهنگ فارسی معین ) || ( اصطلاح منطق ) چیزی که بخودی خود ظاهر و هویدا باشد ( از ناظم الاطباء ).
هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج بتفکر نباشد، تصدیق بدیهی چون کل اعظم از جزء است. یا دو نقیض نه اجتماع می کنند و نه ارتفاع، مقابل نظری ( یادداشت مؤلف ).
چیزی که علم آن موقوف بتفکر نباشد چنانکه واحدنصف اثنین است ( از غیاث اللغات ) ضروری مقابل نظری. مقدمات اولیه، و آن چیزی است که تصور دو طرف آن کافی است و نسبت در جزم عقل به اوست.
بعبارت دیگر آنچه را که عقل مقتضی بداند در موقع تصور دو طرف و نسبت هم محتاج به استعانت غیر نباشد و این معنی از معنی قبل اخص است بواسطه آنکه شامل تصور نیست و نیز بواسطه آن که شامل حسیات و تجربیات و غیر آن نیست. آنچه عقل به مجرد توجه به آن بدون استعانت بحس خواه تصور وخواه تصدیق اثبات کند و این معنی نیز از معنی قبل اخص است زیرا شامل تصور و تصدیق هم هست ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
آنچه نزد عقل در بادی نظر مورد قبول باشد، تصور یا تصدیقی که حصول آنها متوقف بر کسب و استدلال نباشد بدیهیات بر شش قسمند: اولیات، فطریات، مشاهدات، متواترات، حدسیات، تجربیات ( فرهنگ فارسی معین ) و رجوع به مبانی فلسفه تألیف سیاسی 260 شود.
بدیهیات در لغتنامه دهخدا
بدیهیات [ ب َ هی یا ] ( ع ص ، اِ) ج ِ بدیهیه ( یادداشت مؤلف ) اشیائی که علم آنها موقوف به تفکر نباشد ( آنندراج ) || وقایع غیرمنتظره ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی بدیهیات در لغتنامه معین
(بَ یّ ) [ ع ] (اِ) جِ بدیهه =
- امور بدیهی، چیزهای کاملاً آشکار و واضح
- وقایع غیرمنتظره
( اسم ) جمع بدیهیه ۱ – امور بدیهی . ۲ – وقایع غیر منتظره .
مطالب پیشنهادی
بدیهی یعنی چه ?