حتما برای شما هم پیش آمده است اصطلاح حیز انتفاع را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( حیز انتفاع یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی حیز انتفاع
مترادف و معادل «حیز انتفاع»:
- محدوده سود دهی
- سودمندی
- محل بهره برداری
- قابلیت سود دهی
- فضای سود
هر گاه فعالیتی دیگر سود دهی نداشته باشد، به اصطلاح میگویند از حیز انتفاع خارج شده است.
تلفظ حیز انتفاع:
حیز انتفاع یا حیض انتفاع
املای صحیح این واژه « حیز انتفاع » میباشد و نوشتن آن به صورت « حیض انتفاع » نادرست است.
** حیز انتفاع یعنی چه ? **
حیز یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه حیز:
- جا
- محل
- مکان
- کرانه
- کرانه
- جهت
/hayyez/
معنی حیز در لغتنامه معین:
(حَ یَّ ) [ ع ] (اِ) ۱ – جای، مکان ۲ – کرانه، جهت .
معنی حیز در فرهنگ عمید:
جا، مکان، محل.
معنی حیز در لغتنامه دهخدا
حیز [ ح َی ْ ی ِ ] ( ع اِ )مکان و گاه یاء آن مخفف و ساکن گردد و حَیْز گفته شود و هذا فی حیزالتواتر، در جهت و مکان آن ( از اقرب الموارد ) حیز در لغت به معنی فراغ مطلق است خواه مساوی باشد با شی ٔای که شاغل آن است یا بیش از آن باشد یا کمتر از آن مثلاً گویند: زید در حیز وسیعی قرار دارد که گنجایش جمع کثیری را دارد.
یا زید در حیز تنگی است که گنجایش خود او را ندارد، بلکه بعضی اعضای او از حیز بیرون است و در بیشتر کتب لغت حیز، به معنی مکان آمده است و در اصطلاح حکماء و متکلمین زیاده بودن چیزی بر حیز آن و زیاده بودن حیز بر شی تصور نمیشود ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| ( اصطلاح فلسفه ) سطح باطن جسم حاوی که مماس با سطح ظاهری جسم محوی باشد. و آن در نظر ابن سینا و جمعی از فلاسفه اعم از مکان است، زیرا حیز شامل وضع هم می شود، چنانکه در فلک الافلاک که حیز دارد و مکان ندارد، بجهت آنکه ورای آن جسمی نیست که مماس آن باشد ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) و برای تفصیل بیشتر بکتاب مذکور رجوع شود.
انتفاع یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه انتفاع:
- بهره بردن
- سودبردن
- نفع بردن
- بهره گیری
- بهره وری
- سود
- فایده
- نفع
- سود جویی
آوا: | /~entefA~/ |
انتفاع در جدول کلمات: | سود بری |
جمع انتفاع: | انتفاعات |
انتفاع به عربی: | استغلال، استثمار |
معنی انتفاع در لغتنامه دهخدا
انتفاع [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سود یافتن ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ) سود و نفع گرفتن ( آنندراج ). سود برداشتن ( مصادر زوزنی ) نفع گرفتن، ( مؤید الفضلاء ) ( غیاث اللغات )، سودمند گشتن ( تاج المصادر بیهقی ) سودبردن، سود گرفتن، سود یافتن ( فرهنگ فارسی معین ).
– انتفاعالاخیار باعدائهم: از کتب جالینوس است که بعربی ترجمه شده ( از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 118 ).
|| ( اِمص ) منفعت و سود و فایده ( ناظم الاطباء ) منفعت و سود کرد. برخورداری ( یادداشت مؤلف ): حیوانی که در او نفع… باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت ؟ ( کلیله و دمنه ) چه اگر این معنی بر وی پوشیده بماند انتفاع او از آن صورت نبندد ( کلیله و دمنه ) خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع از آن اندک ؟ ( کلیله و دمنه ) || حقی که بموجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد، اما نمی توان آن را بشخص ثالث انتقال داد ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی انتفاع در لغتنامه معین
(اِ تِ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل ) سود بردن، نفع کردن، نفع بردن.
۲ – (اِ) حقی که به موجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد اما نمی توان آن را به شخص ثالث انتقال داد، ج . انتفاعات .
فرهنگ عمید:
نفع گرفتن، سود بردن.
خیلی خوب بود بایدبیشترازاین دست کارهابرای درک بهترواژه هاواصطلاحاتی که بصورت روزمره بکار برده میشه ولی معمولا هم معنا ومفهوم اونارو نمیدونیم،انجام بشه ادبیات مابسیارغنی وسرشارازامثال وحکم است ولی متاسفانه گاهی واژگانی هم هستند که چندمعنی از آنهابرداشت میشود که وطیفه رسانه ها واهل فن است که جهت آگاهی بخشی به مردم بیشتر تلاش کنندباتشکرازروشنگری شما