حتما برای شما هم پیش آمده است واژه موظف را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( موظف یعنی چه ? ).
معنی موظف
مترادف و معادل واژه موظف:
- مسئول
- مقید
- مکلف
- وظیفه دار
- مواجب بگیر
- وظیفه داده شده
- کارمند
آوا: | /movazzaf/ |
نقش: | صفت |
اشتباه تایپی: | l,zt |
موظف به انگلیسی: | bound stipendiary salaried charged receiving a pension amenable paid |
هم خانواده موظف: | وظف وظيفي موظفون الوظيفة التوظيف |
(مُ ظَّ ) [ ع ] (اِمف) وظیفه دار، وظیفه داده شده.
۱- وظیفه دار، وظیفه داده شده
۲- کارمند
موظف در لغتنامه دهخدا
موظف [ م ُ وَظْ ظَ ] ( ع ص ) روزمره کرده شده بر کسی ( از منتهی الارب ) وظیفه داده شده ( یادداشت مؤلف ) وظیفه کرده شده و وظیفه داده شده ( غیاث ) ( آنندراج ) کسی که به وی روزمره داده می شود. وظیفه خوار ( ناظم الاطباء ) مقرری بگیر، آنکه از پادشاه یا دولت وظیفه گیرد.
مستمری گیر، وظیفه خوار، صاحب وظیفه.
– موظف شدن: از پادشاه یا دولت وظیفه و مستمری گرفتن ( از یادداشت مؤلف )، موظف کردن: وظیفه بگیر ساختن.
– موظف گشتن ( یا گردیدن ): موظف شدن، وظیفه ای را به عهده گرفتن، مکلف گشتن: هر روز او را دو غوک موظف گشت ( کلیله و دمنه ).
|| وظیفه دار ( ناظم الاطباء ) آنکه وظیفه و مسؤلیتی برعهده او واگذار شده است، مسؤول، مکلف، ملزم ( یادداشت مؤلف ): اگرتعرض خویش از ما زایل کنی هر روز موظف یکی شکار… به مطبخ ملک فرستیم ( کلیله و دمنه ).
– موظف شدن: مکلف شدن، ملزم گشتن، وظیفه دار و مسؤول گردیدن: فلان موظف شد این کار را انجام بدهد، وظیفه ای به عهده گرفتن ( از یادداشت مؤلف ).
– موظف کردن: وظیفه دار کردن. مکلف ساختن، انجام کاری را به عهده کسی واگذاشتن و قبولاندن او را.
( ع ص ) موظف [ م ُ وَظْ ظِ ] آنکه وظیفه و روزمره به کسی می دهد ( ناظم الاطباء ) وظیفه کننده و وظیفه دهنده ( آنندراج ) ( غیاث ).
تلفظ موظف
تلفظ واژه موظف:
مطالب پیشنهادی
- تخطی یعنی چه ?
- نکته یعنی چه ?
- طاقت فرسا یعنی چه ?
- مامور یا معمور ?
- مسئول یا مسوول ?
- هم خانواده وظیفه چیست ?
موظف یعنی چه ?