حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « تعویق » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (تعویق یعنی چه ?).
معنی تعویق
مترادف و معادل واژه تعویق:
- تأخیر
- تعلیق
- درنگ
- پس افکندن
- وقفه
- دفع الوقت
- موکول
- عقب انداختن
- معوق گذاشتن
- تأخیرکردن
- درنگ ورزیدن
متضاد تعویق: | تعجیل شتاب کردن شتافتن عجله کردن |
آوا: | /ta~viq/ |
اشتباه تایپی: | ju,dr |
نقش: | اسم |
تعویق در حل جدول: | دیرکرد |
جمع تعویق: | تعویقات |
تعویق به انگلیسی: | deferment holdup postponement respite stay delay putting off continuance |
(تَ ) [ ع ] (مص ل) به تأخیر انداختن کاری.
۱- بازداشتن
۲- عقب انداختن، تٲخیر و درنگ کردن در کاری
معنی تعویق در لغتنامه دهخدا
تعویق [ ت َع ْ ] ( ع مص ) بازداشتن ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) بر درنگ داشتن و بازداشتن و مشغول کردن ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) بازداشتن و در بند کردن و در کتابی نوشته که تعویق منع ساختن و بازداشتن و در درنگ افکندن، مشتق از عوق بالفتح که بمعنی بازداشتن است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) درنگی و تأخیر و توقف و منع ( ناظم الاطباء ): سلطان از جهت وفات پدر و تشویق حال غزنه از آن مهم بازماند و به غزنه رفت و آن مراد در تعویق افتاد ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 216 ).
تعویق [ ت َع ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا محصول آن توتون، گل سرخ، بادام، گردو و انجیر، دارای 250 تن سکنه است ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).