حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « منعقد» را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (منعقد یعنی چه ?).

منعقد
مترادف و معادل واژه منعقد:
- مایع سفت شده
- برپا
- برقرار
- دایر
- بسته
- مجری
- دلمه
- منجمد
- برپا شده
- استوار شده
- پیمان بسته شده
آوا: | /mon~aqed/ |
اشتباه تایپی: | lkurn |
منعقد به انگلیسی: | Concluded held in session coagulated |
معنی منعقد
(مُ عَ قِ ) [ ع ] =
۱ – (اِفا) بسته شده، برقرار شده
۲ – (ص) سفت شده، بسته شده.
۱- بسته شده
۲- سفت شده، لخته شده: خون منعقد
معنی منعقد در لغتنامه دهخدا
منعقد [ م ُ ع َ ق ِ] ( ع ص ) بسته شونده. ( غیاث ) ( آنندراج )، بسته شده و بسته و بند کرده و گره زده و بسته شده. ( ناظم الاطباء ).
– منعقداللسان: بسته زبان ( ناظم الاطباء ).
|| معاهده و شرط بسته شده و انجام پذیرفته ( ناظم الاطباء ) نهاده ( عهد، پیمان ، قرارداد )( یادداشت مرحوم دهخدا ).
– منعقد شدن: بسته شدن و انجام پذیرفتن، انقعاد یافتن
– منعقد کردن: بستن و انجام دادن ( پیمان ، قرارداد )
|| برپاشده. برگزارشده
– منعقد شدن: برپا شدن
– منعقد کردن ماتم یا جشنی: برپا کردن آن ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| زناشویی شده ( ناظم الاطباء ) || سفت شده. از حالت مایع به حالت جامد درآمده، جامدشده: آب منعقدی که به تأثیر شعاع آفتاب، رنگ آتش گیرد ( لباب الالباب چ نفیسی ص 3 ).
لفظش چو لعل منجمد از خنده هوا
(فرید کافیاز لباب الالباب چ نفیسی ص 110 ).
خطش چو در منعقداز گریه غمام
– منعقدشدن: بسته شدن. به حالت جامد درآمدن.
– منعقدکردن: سفت کردن. به حالت جامد درآوردن.
– منعقد گردیدن: به حالت جامد درآمدن. منجمد شدن. سفت شدن :
ز باد سرد کجا آب منعقد گردد
به لطف طبعش اگر آب را درآغاری.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 340 ).
– منعقد گشتن: منعقد گردیدن :
وز پی آرایش بزم تو اندر کان خویش
منعقد گشتند سیم و نقره و زر عیار(امیر معزی دیوان چ اقبال ص 255 ).
خونی از جوش منعقدگشته
پرنیانی به خون درآغشته(نظامی)
رجوع به ترکیب قبل شود.
|| ابر فراهم آمده ( ناظم الاطباء ).
مطالب پیشنهادی
منعقد یعنی چه ?