حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه اعوجاج را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( اعوجاج یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی اعوجاج
مترادف و معادل واژه اعوجاج:
- پیچ و تاب
- شکنج
- انحنا
- پیچیدگی
- کجی
- کژی
- نادرستی
- ناراستی
- کژیدن
- کژگرایی
اشتباه تایپی: | hu,[h[ |
آوا: | /~e~vejAj/ |
نقش: | اسم |
جمع اعوجاج: | اعوجاجات |
اعوجاج به انگلیسی: | distortion |
اعوجاج به عربی: | تشویه |
اعوجاج به سوئدی: | distorsion frvridning |
اعوجاج به فرانسوی: | contorsion |
اعوجاج به اسپانیایی: | distorsi n |
(اِ وِ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل )کج شدن
۲ – ( اِمص) کج ی، ناراستی
۱- کج شدن، کجی
۲- پیچیدگی
معنی اعوجاج در لغتنامه دهخدا
اعوجاج [ اِع ْ وِ ] ( ع مص ) کژ شدن ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( آنندراج ) کج شدن ( از منتخب و کنز بنقل غیاث اللغات )، بذات خود کج شدن : اعوج العود و نحوه اعوجاجاً: انحنی من ذاته ( از اقرب الموارد ) کجی، ناراستی، انحنا، پیچیدگی ( ناظم الاطباء ) کژی، خمیدگی، عوج ( یادداشت بخط مؤلف ).
– اعوجاج ِ ذَکَر: کژی شرم مرد که پیوسته بیک سوی مایل باشد ( بحر الجواهر ).
معنی اعوج
مترادف و معادل واژه اعوج:
- کج
- کژ
- ناراست
- بداخلاق
- بدخلق
- بدخو
- متضاد واژه اعوج: راست
اعوج در لغتنامه دهخدا
اعوج [ اَع ْ وَ ] ( ع ص ) بدخوی ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) زشت خوی، مؤنث : عَوجاء، ج ، عوج ( از اقرب الموارد ) || کج ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء خطی ) سخت کج که کجی آن آشکار باشد، المائل البیّن العوج ( از اقرب الموارد ) || اسب که در هر دو دست آن کجی باشد ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
اعوج [ اَع ْ وَ ] ( اِخ ) معرفةً، اسبی است سابق مر بنی هلال را در جاهلیت اعوجیات منسوب است به وی و در میان عرب اسبی بشهرت وانبوهی نسل آن نبوده و در اصل ازآن ِ کنده بود و سلیم بن نصر آنرا از او گرفت، سپس از طرف او یا از طرف بنی اکل المرار به بنی هلال رسید ( از منتهی الارب ). معرفةً، اسبی است سابق مر بنی هلال را در جاهلیت. اعوجیات منسوب به وی ( آنندراج )، نام اسبی است مر بنی هلال را، اعوجیات منسوب به آن، گویند در عرب اسبی به این اشتهار و به این کثرت نسل نبوده.
نام اسبی است مر بنی هلال را، اسبی است مر بنی هلال را، اعوجیات و بنات اعوج بدو منسوب است و در عرب اسبی بنامتر و پراشتهارتر از آن نبوده است، ابن عبدربه اندلسی بنقل از محمدبن سائب کلبی آرد که گفت : صافنات الجیاد، هزار اسب بودند که بر سلیمان عرضه شد و آنها را از پدر به ارث برده بود.
و این اعوج اسبی بود مر هلال بن عامر را || اسبی است مر غنی بن اعصر را :
اعوجی کردار و دلدل قامت و شبدیزنعل
رخش فرمان و براق اندام و شبرنگ اهتزاز(منوچهری)
شاهزاده عزم کرد کی روزی شکار کنند و در زیر ران آورد اغرّی، محجلی عقیلی نژاد، از نسل اعوج و لاحق… ( سندبادنامه ص 251 ).
اعوج [ اَع ْ وَ ] ( اِخ ) ( نهر… ) نام نهری از انهار فلسطین، رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
فرهنگ معین
(اَ وَ ) [ ع ] (ص ) =
- کج ، ناراست
- بدخوی
فرهنگ عمید
- کج، ناراست
- بدخوی
مطالب پیشنهادی
اعوجاج یعنی چه ?