حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « ممارست » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (ممارست یعنی چه ?).
معنی ممارست
مترادف و معادل واژه ممارست:
- پیوسته به کاری پرداختن
- تکرار
- تمرین
- ورزش
- مشغول بودن
- تمرین کردن
- ورزیدگی
- تمرین کردن
- ورزش کردن
- ورزیدن
- پشتکار
- ممارست کردن: تکرار کردن، تمرین کردن
آوا: | /momAresat/ |
نقش: | اسم |
اشتباه تایپی: | llhvsj |
ممارست در حل جدول: | تمرین |
ممارست به عربی: | استعمال , ممارسة |
ممارست به انگلیسی: | exercise application practice assiduity |
ممارست به اسپانیایی: | ejercicio utilidad uso usar |
ممارست به آلمانی: | brauchen (benutzung (f benutzen belegen (anwendung (f anwenden |
ممارست به سوئدی: | anvnda anv ndning trna gagn bruka begagnande |
(مُ رَ سَ ) [ ع – ممارسة ] (مص ل) تمرین کردن، به کاری به طور پیوسته پرداختن.
به کاری پرداختن و همیشه به آن مشغول بودن و تمرین کردن، مروسیدن.
ممارست در لغت نامه دهخدا
ممارست [ م ُ رَ / رِ س َ ] ( از ع ، اِمص ) ور رفتن، انگولک کردن، تیمار کردن ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا) || درمان و علاج کردن، معالجه || مواظبت و سعی و کوشش، تفتیش و تفحص و نگهبانی و محافظت || ورزیدن کاری به طور دائم. تمرین کردن ( ناظم الاطباء ): و بحقیقت کان خرد و حصافت و گنج تجربت و ممارست است ( کلیله و دمنه ).
اگر در هر باب ممارست خویش معتبر دارد همه عمر در محنت گذرد ( کلیله و دمنه ) به ممارست قلم و مدارات ادب ارتیاض یافته بود ( ترجمه تاریخ یمینی ص 366 ) در مغامست حرب و ممارست طعن و حرب از جانبین بکوشند ( ترجمه تاریخ یمینی ص 324 ).
چون در ملابست و ممارست این فن روزگاری برآمد. ( مرزبان نامه ص 5 ) || خو کردن، عادت کردن ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : پدر به حکم وقوف بر خواتیم کارها و ممارست بر شدائد ایام و ارتیاض به تجارب روزگار به امان پناهید ( ترجمه تاریخ یمینی ص 342 ) || آزمایش، تجربه، رنج کشیدن در کاری ( از ناظم الاطباء ) پی چیزی مشقت دیدن ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): از وی [عمر ] جز تجربت و ممارست عوضی نماند ( کلیله و دمنه ) چنانکه ظهور آن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد اثر این بی تجربت و ممارست هم ظاهر نشود ( کلیله و دمنه ).
ممارسة [ م ُ رَ س َ ] ( ع مص ) مِراس ( منتهی الارب ) مروسیدن ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) همیشگی ورزیدن ( منتهی الارب ) || کوشیدن و تفحص کردن و تجربه نمودن و در کاری رنج نمودن ( آنندراج ) ( غیاث ) با کسی یا چیزی واکوشیدن ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( دهار ) || درمان کردن ( غیاث اللغات ) ( آنندراج )، علاج کردن ( ناظم الاطباء ) رجوع به ممارست شود.