مجموعهای از تصویر زمینه حرم حضرت عباس ع برای گوشی و سایر کاربرد ها با کیفیت 4K در این صفحه گردآوری شده است، این تصاویر برای دانلود رایگان شما عزیزان قرار داده شده است، امیدواریم مورد پسند شما قرار بگیرد .
فهرست مطالب
تصویر زمینه حرم حضرت ابوالفضل
برای مشاهده و دانلود هر عکس با کیفیت اصلی، بر روی آن کلیک کنید .
داغی که ماند بر دل هفت آسمان فقط
داغ تو بود و غربت این کودکان فقط
یک مشک پاره پاره و قلبی شکسته است
میراث جاودانه ام از این جهان فقط
دستی نمانده تا بگذارم به شانه ات
آن روز در مقابل چشمم بمان فقط
آقا هنوز روی دو زانو نشسته ام
یعنی که در برابر تو می توان فقط…
شرمنده ام که بعد من ای عشق سهم توست
باران تیر و نیزه فقط خیزران فقط
یک مشک آب، علقمه، آتش، عطش، غروب
خون واژه است آخر این داستان فقط
امشب به این نتیجه رسیدم که کربلا
یعنی دل شکسته ی صاحب زمان فقط
ای شام تیره یک دو قدم مانده تا سحر
از گرد راه می رسد و ناگهان فقط…
عکس حرم حضرت عباس ع
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد،سرخ شود چهره آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریه گل بود والا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
روی دست تو ندیده است کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
عکس گنبد حضرت عباس ع
کاش مي گشتم فداي دست تو
تا نمي ديديم عزاي دست تو
خيمه هاي ظهر عاشورا هنوز
تکيه دارد بر عصاي دست تو
از درخت سبز باغ مصطفي
تا فتاده شاخه هاي دست تو؛
اشک مي ريزد ز چشم اهل دل
در عزاي غم فزاي دست تو
يک چمن گل هاي سرخ نينوان
سبز مي گردد به پاي دست تو
گلشني از لاله هاي زخم شد
ابتدا تا انتهاي دست تو
رود شد، دريا شد، اقيانوس شد
چشمه اي از ماجراي دست تو
مي شود آن سوي اقيانوس رفت
تا خدا با ناخداي دست تو
در شگفتم از تو اي دست خدا
چيست آيا خونبهاي دست تو؟
تصویر حرم حضرت ابوالفضل
غمت پُر می کند تنهایی ام را
به آتش می کشد شیدایی ام را
به دنیایی نخواهم داد هرگز!
دو بیتی های عاشورایی ام را
نه خود را بر سر نی می شناسد
نه راهی را که شد طی می شناسد
شبیه اشک های خویش، عاشق
سر از پای خودش کی می شناسد؟
عطش را از نگاهی ناب خورده است
که پیچیده است بر خود تاب خورده است
اگر امروز می بینی که جاری است
فرات از دست عباس آب خورده است
ز داغ نینوایت می نویسم
تو را تا بی نهایت می نویسم
تو را مانند مشک زخم خورده
جدا از دست هایت می نویسم
سراپا شد شکوفا رفت بالا
تمام آسمان را رفت بالا
دو دستش نردبانی شد که از آن
بدون دست بالا رفت، بالا