شاید شما هم در مورد نوشتن جهود یا جحود دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (جهود یا جحود ?).
فهرست مطالب
معنی جهود
مترادف و معادل واژه جهود:
- یهود
- یهودی
- کوشش کننده
- زحمت کش
آوا: | /johud/ |
نقش: | اسم |
اشتباه تایپی: | [i,n |
جهود به انگلیسی: | hebrew israelite jew kike yid |
جهود به عربی: | یهودی |
معنی جهود در لغتنامه معین:
(جُ ) (ص اِ) یهود، یهودی
فرهنگ عمید:
۱- یهود
۲- (اسم، صفت ) یهودی
معنی جهود درلغتنامه دهخدا
جهود [ ج ُ ] ( ص اِ ) یهود ( دهار )، یهودی، کلیمی، اسرائیلی:
دگر دین موسی که خوانی جهود
که گوید جز این را نشاید ستود (فردوسی)
بنگر بچه علم و فضل گشته ست
یعقوب جهود و تو مسلمان (ناصرخسرو)
خیالت را پرستش ها نمودم
وگر جرمی جز این دارم جهودم (نظامی)
گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم
لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر (سعدی)
یکی جهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم (سعدی)
– جهودبازی درآوردن: در ادای مالی تعلل بسیار ورزیدن.
– مثل جهود، مثل جهودخیبری: سخت ترسنده از خون و جز آن.
– امثال :
جهود خون دیده، جهود دعاش را آورده، جهود هم خیلی پول دارد، جهودی هم چنین شده بود.
جحود یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه جحود:
- کسی که میداند حق چیست ولی لجاجت میکند
- انکار کردن با علم و دانستن
- کسی که برای آسیب به حق تلاش و هزینه میکند
جحود در لغتنامه دهخدا
جحود [ ج ُ ]( ع مص ) انکار کردن با علم و دانست، انکار کردن کسی را با دانستن این که حق او است، انکار، منکر شدن، نکیر، دیده و دانسته انکار کردن، انکار کردن، انکار با علم، مکابره.
|| ناشناختن: او را با کفار مکه و صنادید قریش برابری دادن از غایت جحود حق و ظهور عداوت پسرش باشد، تشبیه کردن این طریقه به گبرگی الاّ جحود محض و انکار صرف نباشد، جزای جحود و سزای کفر و کنود او تا ابدالاَّبدین بدو میرسانند.
|| انکار کردن نعمت و حق منعم ناشناختن. یا اعتراف نکردن بفضل او. ( از قطر المحیط ) ( ذیل اقرب الموارد ) :
|| بخیل یافتن کسی را، بخیل و زفت یافتن کسی را، بخیل و کم خیر یافتن کسی را || تکذیب کردن، جَحد، || از دست دادن مال || ( اصطلاح نحو ) لام زایده ای که پس از کان ناقصه منفی آید، مانند: ماکان ربک لیهلک القری بِظلم…( قرآن 11 / 117 ).
– خشم و جحود داشتن بر کسی ؛ غضب و کینه و دشمنی و انکار و تکذیب داشتن بر وی.
جحود [ ج َ ] ( ع ص ) کَنود ( یادداشت مؤلف )، کافر، کفور، فرعون، کافره.
|| کافر شدن، جَحد ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد )، کفر.
جز سه کس که حق ایشان چیره بود
ساحرش گفتند و کاهن از جحود ( مثنوی چ نیکلسون ج 2 ص 443 )
گر نبودی سحرشان و آن جحود
کی کشیدیشان به فرعون عَنود ( مثنوی )
چون که یونس از میانشان رفته بود
از جحود و حقد آن قوم عنود ( مثنوی )
این صور دارد ز بیصورت وجود
چیست پس بر موجد خویشش جحود ( مثنوی )
خوی بد در ذات تو اصلی نبود
کز بد اصلی نیاید جز جحود ( مثنوی )
جغدرا ویرانه باشد زاد و بود
هستشان بر باز از آن خشم و جحود ( مثنوی )
معنی جحود در لغتنامه معین
(جُ حُ ) (مص م . ) انکار کردن ، امری را دیده و دانسته منکر شدن .
( مصدر ) انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن .
فرهنگ عمید:
۱. انکار کردن، تکذیب کردن.
۲. انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن.
واژه رمزی جهود به شکل جوده ( در زبان آلمانی با تلفظ یوده ) در اصل و ریشه به زبان فارسی و دارای دو معنا بوده؛ یکی خبری به معنای جوینده ده و دیگری امری یا دستوری یعنی ده را بجوی. تلفظ اصلی و ریشه ای نام سرزمین کلده به شکل کُل ده بوده و کلدانیان به شکل کل دانیان به معنای دانایان یا آگاهان به کُل. براستی و حقیقتا در طول تاریخ تا کنون ( از دوران کودکی ابراهیم تا به امروز ) این حقیقت کشف نگردیده که منظور از ده چه بوده و چه میباشد؟ آیا منظور از ده تعداد اعداد یک رقمی از صفر تا نُه به تعداد انگشتان دست یا پای انسان بوده یا ده فرمان موسا که بعد ها توسط ارسطو فیلسوف طبیعت گرای یونان به ده مقوله یا مفهوم تحول یافته؟ واژه Jehudh با تلفظ اصلی و ریشه ای به شکل 《جی هو ده 》 به این معنا که هو دارای ده تا جی یا جا و یا مکان می باشد. در این رابطه در طول تاریخ تاکنون یک پاسخ حقیقی، معقول و منطقی به سوال زیر داده نشده: آیا ده تا آسمان و زمین وجود دارند یا هفت ( آسمان و زمین ) ؟ در پایان لازم به اشاره می دانم که واژه اوستائی خویدوده در اصل و ریشه به معنای ازدواج با محارم نبوده بلکه در میدان های خود شناسی و انسان شناسی خطاب به خود و شنونده به معنای 《خود تو ده تائی 》بوده و واژه آژی دهاک به شکل آژی ده اکه به معنای زندگانی های دهگانه آسمانی بوده و نه اژدها یا ضحاک. آیا خود ما ایرانیان در طول تاریخ تاکنون توانسته ایم که معنای خبر یا پیام آسمانی هفت سین را کشف و فهم و درک نمائیم؟ واژه فارسی ماده در اصل و ریشه به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰ 》و واژه ایده یونانی نبوده بلکه فارسی به شکل ای ده مخفف 《این ۱۰ 》.ضمیر دوم شخص مفرد این، اشاره به هر فرد انسانی داشته و دارد. واژه رمزی قرآنی مائده هم در اصل و ریشه به معنای طعام و خوان و سفره آسمانی نبوده بلکه بصورت 《ما آ ده 》یعنی هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه همین دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی در نهایت کمال خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. اگر خواننده گرامی دوست داشته باشد میتواند نام های آدم و حوا را با حروف لاتین به شکل های Adam و Eva بنویسد و سپس آنها را به دو نام عددی تبدیل کند و تعداد ارقام آن دو نام عددی را جداگانه با هم جمع کند. آنگاه متوجه خواهد شده که نتیجه هرکدام مساوی با عدد ۱۰ میباشد !!!.
در پایان لازم به اشاره می دانم که نام ایسا ( عیسی ) در زبان فارسی سومری به شکل ای سا مخفف این سا بوده به معنای شبیه یا مثل و یا مانند این. و ضمیر دوم شخص مفرد این، نه تنها اشاره به هر فرد انسانی داشته بلکه به هر موجود زنده و غیر زنده. یعنی این جهان و موجودات زنده و غیر زنده درون آن ظهور خود آفریدگار می باشند. نام فرزند دوم ابراهیم یعنی ایساّک به شکل ایسا اک به زبان سومری آبراهام و سارا به معنای ایسای کوچک بوده و نه آنکه خندید.