حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « غرولند » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( غرولند یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی غرولند
مترادف و معادل واژه غرولند:
- اعتراض
- زیر لب اعتراض کردن
- غر
- غرغر
آوا: | /qorolond/ |
اشتباه تایپی: | yv,gkn |
نقش: | اسم |
غرولند به انگلیسی: | cavil complaint crabby grumble mutter squawk murmur groan |
غر و لند در لغتنامه دهخدا
غر و لند [ غ ُرْ رُ ل ُ ] ( اِ مرکب، از اتباع ) آهسته حرف زدن از سر خشم و اعتراض، غرغر، غر، قر، قرقر، رجوع به غر و غر زدن شود.
ترکیب ها:
– غر و لند زدن، غر و لند کردن، رجوع به همین ترکیب هاشود.
( اسم) سخن آهسته از روی خشم و اعتراض غرغر غر
(غُ رُّ لُ ) (اِمر) (عا) سخن آهسته از روی خشم و اعتراض
غرولند کردن لغتنامه دهخدا
غر ولند کردن [ غ ُرْ رُ ل ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غرو لند زدن، غر زدن، غرغر کردن، قر زدن، قرقر کردن، لند و لند کردن، ژکیدن، رجوع به غر و لند زدن شود.
سخن آهسته گفتن از سر خشم غرغر کردن .
احسد، اربیة، اشتک، زمجرة، نعیق.
غرولند زدن در لغتنامه دهخدا
غر و لند زدن [ غ ُرْ رُ ل ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض، غر زدن، غرغر کردن، قر زدن، قرقر کردن، غر و لند کردن، لند و لند کردن، ژکیدن.
سخن آهسته گفتن از سر خشم غرغر کردن .
فرهنگ معین:
( ~ زَ دَ )(مص ل)(عا) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض.
معنی لند در لغتنامه دهخدا
لند [ ل َ ] ( اِ ) پسر که مقابل دختر است || آلت تناسل را گویند و به زبان هندی نیز آلت تناسل باشد ( برهان ) شرم مرد:
یا ایها اللوند مرا پای خاست لند ( از فهرست دیوان سوزنی )
توئی که لندی و سیکی به هندوی و به ترکی
توئی که… و ایری به فارسی و به تازی (سوزنی)
لند [ ل ُ ] ( اِمص ) اسم از لندیدن به معنی زیر لب سخن گفتن، ژکیدن و آهسته در زیر لب سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه ( برهان ) دندیدن. سخن کردن باشد از خشم و غضب در زیر لب و آن را دندیدن و ژکیدن گویند ( جهانگیری ).
صاحب آنندراج گوید: مولوی در قصه خضر و موسی و خراب کردن دیوار و دوباره ساختن و آب و خاک آوردن موسی گفته :
برد فرمانش ولی لندش فزود
کاین که ما کردیم کاری هرزه بود.
|| شکایت :
چه خیل پیاده چه خیل سوار
ز بدخواه چندان بیفکند خوار
که مر مر گرا گشت چنگال کند
شد از دست او پیش یزدان به لند (اسدی)
|| ( فعل امر ) امر باشد به لندیدن و ژکیدن || سخنان گزاف گفتن و لاف زدن ( برهان ) لاف و گزاف ( آنندراج ) :
گرچه صرصر بس درختان میکند
بر گیاه سبز احسان می کند
بر ضعیفی گیاه آن باد تند
رحم کرد ای دل تو از قوت ملند (مولوی)
لند. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه شهرستان ساری، واقع در 48هزارگزی شمال خاوری کیاسر، کوهستانی، معتدل ،مرطوب و مالاریائی و دارای 200 تن سکنه، آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی زراعت و مختصرگله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه آن مالرو است.
گله داران زمستان به قشلاق قره طقان میروند ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 )، رجوع به لندر و مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 130 شود.
لند [ ل ُ ] ( اِخ ) نام شهری از سوئد جنوبی، دارای 23000 تن سکنه و دانشگاهی مشهور.
معنی لند در لغتنامه معین
(لُ ) (اِ) سخن گفتن زیر لب از روی خشم و اوقات تلخی
(لَ ) (اِ) =
- پسر
- آلت تناسل مرد
فرهنگ عمید:
سخنی که زیر لب از روی خشم و اوقات تلخی گفته شود.
* لند لند: غرغر.
* لند لند کردن: (مصدر لازم ) غرغر کردن.
۱- [مقابلِ دختر] پسر.
۲- آلت تناسل مرد.
مطالب پیشنهادی
غرولند یعنی چه ?