حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « ارتجاعی » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( ارتجاعی یعنی چه ?).
جدول محتوا
معنی ارتجاعی
مترادف و معادل واژه ارتجاعی:
- کهنه گرا
- متحجر
- محافظه کار
- نوستیز
- واپسگرا
- واپسگرایانه
- آنکه به بازگشت به اصول پیشین معتقد است
آوا: | /~ertejA~i/ |
نقش: | صفت |
اشتباه تایپی: | hvj[hud |
متضاد ارتجاعی: | متجدد نوگرا |
ارتجاعی به انگلیسی: | reactionary fossil resilient neanderthal |
ارتجاعی به عربی: | الرجعی |
معنی ارتجاعی در لغتنامه دهخدا
ارتجاعی [ اِ ت ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ارتجاع || بازگشته || آنکه ببازگشت به اصول پیشین معتقد است مرتجع.
( ~ ) [ ع – فا ] (ص نسب) =
۱ – منسوب به ارتجاع، حالت ارتجاعی
۲ – آن که به بازگشت به اصول پیشین معتقد است، آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد.
معنای ارتجاع
مترادف و معادل واژه ارتجاع:
- تحجر
- کهنه گرایی
- محافظه کاری
- نوستیزی
- واپسگرایی
- قابل ارتجاع: خم پذیری
- بازگشت
- باز گردانیدن
- واگردانیدن
معنای ارتجاع در لغتنامه دهخدا
ارتجاع [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اشتربفروختن و به بهای آن دیگری خریدن سود را، فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن | عطا که داده باشی بازستدن، بخشیده را بازگرفتن || بازگردانیدن، واگردانیدن || بازگشتن، بازگشت || ( اِ ) عکس العمل.
– قابل ارتجاع: لمس. خم پذیر.
– قابلیت ارتجاع: خم پذیری.
معنی ارتجاع در لغتنامه معین
(اِ تِ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل) بازگشتن
۲ – (اِمص) بازگشت
۳ – (مص م) باز – گردانیدن
۴ – (ص) نیروهای کهنه گرا و مخالف پیشرفت و تمدن
فرهنگ عمید:
۱- بازگشتن به حال اول، برگشتن
۲- [مجاز] ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی
مرتجع در لغتنامه دهخدا
مرتجع [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) بازگردنده، بازگشت کننده، نعت فاعلی است از ارتجاع، رجوع به ارتجاع در تمام معانی آن شود.
|| آن که طرفدار آداب و سنن قدیمی است ، مقابل متجدد، نامی است که در نیم قرن اخیر طرفداران انقلاب و تحولات شدید و سریع اجتماعی به محافظه کاران مخالف خویش داده اند، یعنی کسی که مایل به رجوع و بازگشت به قرون وسطی و طرفدار نظامات اجتماعی آن دوران است. مقابل متجدد و روشنفکر.
جمع مرتجع : مرتجعین
فرهنگ معین:
(مُ تَ جِ ) [ ع ] (اِفا) =
۱ – بازگشت کننده
۲ – کهنه پسند
فرهنگ عمید:
۱- [مقابلِ متجدّد] کهنه پسند
۲- [قدیمی] بازگشت کننده