شاید شما هم در مورد نوشتن انحلال یا انهلال دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (انحلال یا انهلال ?).
معنی انحلال
مترادف و معادل واژه انحلال:
- ازهم پاشیدگی
- تعطیل
- زوال
- متلاشی
- نابودی
- از میان رفتن
- برچیدگی
- گشوده شدن گره
- متلاشی شدن
نقش: | اسم |
آوا: | /~enhelAl/ |
جمع انحلال: | انحلالات |
اشتباه تایپی: | hkpghg |
انحلال به عربی: | حل |
انحلال به انگلیسی: | liquidation disorganization dissolution winding up |
(اِ حِ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل) حل شدن، گشوده شدن
۲ – از هم پاشیدن
۳ – (اِمص) ضعف ، سستی
۴ – تعطیل
۱- از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه، برچیدگی
۲- (شیمی ) حل شدن ماده ای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب
۳- [قدیمی] گشوده شدن گره
۴- [قدیمی] باز شدن
انحلال در لغتنامه دهخدا
انحلال [ اِ ح ِ ] ( ع مص ) گشاده گردیدن گره، گشاده شدن، حل شدن، بازشدن، گشوده شدن، یقال: انحلت العقدة، انتقاض || ناچیز شدن و نابود شدن، برچیده شدن، تعطیل شدن، متلاشی شدن.
|| ( اِمص ) حل شدگی، بازشدگی : باز دیگر باره آن عقده به انحلال رسد و آن مراد بحصول پیوندد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 53 )، معاقد آن مخالصت به انحلال رسید ( ترجمه تاریخ یمینی ص 238 ).
با وجود زال ناید انحلال
در شبیکه و در برت آن ذودلال (مولوی)
|| ضعف، فتور، استرخا || برچیدگی، تعطیل || تباهی || در اصطلاح شیمی و داروسازی عبارت از اینست که جسمی را با مایعی مجاور کنند و ملکولهای آن بین ملکولهای مایع پخش شود، در این صورت گویند جسم مذکور در مایع حل شده است، این عمل را انحلال و مایع را حلال مینامند.
در این عمل جسم حل شده خاصیت خود را از دست نمیدهد و اگر حاصل را تبخیر کنند تا حلال از بین برود جسم نخستین دوباره بدست می آید ( از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 25 ). و در مورد روشهای گوناگون انحلال رجوع به همین کتاب شود || در اصطلاح منطق مرادف تحلیل است ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ جودت ص 386 ) || در نزد پزشکان قدیم تفرق اتصالی است که بین اعضاء مشابه ایجاد میشود و چنانکه از قانون ابن سینا استنباط میشود انحلال مرادف تفرق اتصال است خواه در اعضاء متشابه و خواه در اعضاء آلیه.
|| فلاسفه میگویند انحلال هر موجودی بواسطه بطلان صورت آن محقق میشود و انحلال هر امر مرکبی بوسیله بطلان صورت ترکیبی آن حاصل میشودنه بواسطه فناء اجزاء آن، زیرا اجزاء در هر حال از بین نمیروند بلکه صورتی را رها میکنند و متلبس بصورت دیگر می شوند ( از فرهنگ علوم عقلی سجادی ).
معنی انهلال در لغتنامه دهخدا
انهلال [ اِ هَِ ] ( ع مص ) سخت ریخته شدن ابر و باران ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ریخته شدن ( المصادر زوزنی ) || باران نازل کردن آسمان، ( از اقرب الموارد ) || روان شدن اشک ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
مطالب پیشنهادی
انحلال یا انهلال ?